دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  30698

دوستم صحبت مارک عینک میکرد برگشته میگه "عینک ریبند"
میگم واسه هزارمین بارِ میگم اون "د" اضافیِ آخرش
با کمال پرویی میگه باشه لاک غلطگیر
یعنی سوتی هم که بگیریم ما باید خجالت بکشیم

  30696

رفتم در مغازه میگم: ببخشید دلستر استوانه ای دارید?
فروشنده: نه, فقط همینا رو دارم.
آقا ما بعدها فهمیدیم که اسم این استوایی نه استوانه ای. یکی نیس بهم بگه تو نمیتونی حرف بزنی نمیتونی هم حرف نزنی

  30689

کیا یادشونه یه زمانی با واکمن آهنگ گوش میدادیم.چه کلاسی هم داشت.
آخیییییی یادش بخیر, کیفش از صد تا ام پی تری پلیر و ام پی فور بیشتر بود.

  30685

یه آنتی ویروس جدید کشف کردم, یعنی من کشف نکردما مامانم کشف کرده.
به مامانم میگم فکر کنم کامپیوترم ویروسی شده.
مامانم: تقصیر خودتونه دیگه, وقتی دست کثیف میزنین بهش خوب معلومه که ویروس میره توش. یعنی خودتون عقلتون نمیرسه اول دستونو بشورین بعد بشینین پای کامپیوتر.

  30641

یه دوستی داشتم خدا زیادش کنه...
خونشون با خونه ما اندازه یه شهرفاصله داشت. بعد یه روز دیدم بهم اس داده:من بولوتوثمو روشن کردم عکس قشنگ داری بفرست!
من:O
هنوز توشوکم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:D

  30634

پسرخالم میگه یه دفعه مدیرشون یه مرد میانسال بوده اومده با لگد بزنه پسرخالمو، پسرخالمم پاشو گرفته نگه داشته!مدیره هم دیده داره ضایع میشه قلبشو گرفته هی میگه آی قلبم!
حرکت پسرخالم چندتا لایک داره؟

  30630

دیروز رفته بودم سینما5بعدی که یه فیلم ترسناک ببینم.بغل دستم یه دختره نشسته بود درطول فیلم اصلا عینک مخصوصشو نزد فقط گرفته بود دستش.بعدفیلم ازش پرسیدم چرا عینکتو نزدی؟گفت:آخه میترسیدم...
من!!!!!!!!!!!!!!!!
خالق سینمای 5بعدی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  30619

لپ تاپ رو پامه دارم باهاش کار میکنم بابام اومده تو اتاقم میگه لپتاپت روشنه؟!
میگم : پـَ نـَ پـَ رو زمین داشت گریه میکرد گذاشتمش رو پاهام آروم بگیره. بعد بهش میگم کاری داری باهاش؟
میگه:نه! صدا گریه اش تا تواتاق من میومد اومدم بهت بگم گناه داره بغلش کن...!
:|

  30602

ﺩﯾﺸﺐ ﺳﺎﻋﺖ 2 ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﻫﻨﺪﺯﻓﺮﯼ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ ﺑﻮﺩ ﺟﻠﻮ ﺗﯽ ﻭﯼ
ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﯽ ﻭﯼ ﻫﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺑﻮﺩ .ﯾﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﻭ ﻭﻟﻮﻡ
ﮔﻮﺷﯿﻢ ﺑﻮﺩ ﯾﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﻭ ﻭﻟﻮﻡ ﺗﯽ ﻭﯼ . ﭼﺮﺍﻏﺎﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻡ
ﭼﺸﺎﺭﻭ ﺑﺴﺘﻢ ﺟﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﻮﺷﯽ ﻭ ﺯﯾﺎﺩ ﮐﻨﻢ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﯽ ﻭﯼ ﻭ
ﺗﺎ ﺗﻪ ﺑﺮﺩﻡ ﺑﺎﻻ . ﯾﻬﻮ ﺑﺮﻗﺎ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ . ﺩﯾﺪﻡ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺧﻮﻧﻮﺍﺩﻩ
ﺑﺘﺮﺗﯿﺐ ﺑﺎ ﻭﯾﻨﭽﺴﺘﺮ ﻭ ﺷﻠﻨﮓ ﻭ ﮐﻔﮕﯿﺮ ﺑﺎﻻ ﺳﺮﻡ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻥ . |:
ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺑﺎﻣﻢ ﻫﯿﭽﯽ ﺑﻬﻢ ﻧﮕﻔﺖ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﻟﮕﺪ ﺯﺩ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ : |:

  30589

ینی اونایی که آخر پستشون مینویسن (بزن لایکو) همونایی هستن که اول ترم از استاد میپرسن 5/9 رو 10 میدین؟

  30587

آقا یه دختره سرکلاسمون هست ضریب هوشی در حد بچه دایناسورهای ما قبل تاریخ
فک کنم یه ثلث دوره پیش دبستانی معدلش بالای 10شده اول هر ترم به استادا میگه من ترم قبل معدلم 5/17 شده
ینی همچین اعتماد بنفسش تو ریه هام

  30583

یه روز صبح زود در خونه زده شد من رفتم باز کردم دیدم یه گدایی داره بر و بر منو نگاه می کنه.
آقا ما هم به شدت نیاز به خواب داشتیم گفتم چی می خوای صبح به این زودی، پول بدم بری دود کنی.
گدا هم با نگاه فیلسوفانه ای گفت تو طرز فکرت اشتباهه !!!!!!!!!!!!
گفتم برو جون مادرت بزار بخوابم
گداهه فکر کنم با سقراط نسبتی داشت! بکوب لایکه رو

  30563

آآآآآآآقاااااااااا من اومدم يه اعتراف كنم و برم
روز اول كه دانشگاه كلاس داشتم دير رسيدم بدو بدو رفتم تو سالن دانشگاه
از يكي از دانشجوهاي ترم بالايي پرسيدم خيلي وقته زنگ خورده ؟
سالن رفت رو هوا
و من انروز نفهميدم كجاي حرفم خنده داشت

  30551

تو کلاسمون یه پسره بود خیلی نمک بود.همشم سرکلاسا خواب بود.
یه بار سرکلاس یه پسر عینکی رفته بود جلوی جلو نشسته بود مثل علم.خمم نمی شد.ماهم که اون پشت نمی دیدیم.استاده هم که باما لج.
هی بهش می گفتیم مهندس-آغا -هوی خم شو. یه ذره صندیلیتو جابه جا کن خودشو زده بود به کری.
یهوویی این نمک کلاس و اکیپ از خواب بلند شد و گفت هووو اون عینکو بردار بزن به گوشت بشنو ما چی می گیم.!!!!!
پسر عینکی:-o
نمک کلاسمون:d
ما:))
شانس آوردیم استاد از کلاس ننداختمون بیرون.

  30542

یه کاری داشتیم، ماشین دامادمون رو گرفتم تا با دوستم بریم انجامش بدیم.
سویچو داد و گفت: فقط حواست باشه سو بالای چراغش خرابه!:)
دوستم میگه ببین چقدر ماشینش ردیف و سرحاله که تنها مورد قابل ذکر، سو بالای چراغشه .. ایول!
نشستیم تو ماشین.. چشمتون روز بد نبینه، ماشین به صورت خودمختار حرکت می کرد هیچ فرمون کوفتیش 120 درجه هرز می رفت! به جونیم قسم دنده ش خودبخود خلاص میشد..:| ما هم یاد حرف دومادمون افتادیم که با چه اعتماد به نفسی از خرابی سو بالای چراغش میگفت، خندمون گرفته بود. از اونطرف رفیقم ترسیده بود هی می گفت الان به کشتنمون میدی! این چه لگنیه آخه؟ جونمو که از سر راه نیاوردم... گفتم حرف نزن بدبخت! بنده ی خدا هنوز ترمزشو امتحان نکردیم
هیچی دیگه تو راه فقط زیرلب میگف یا ابلفظل یا جد سید مراد . یا شاه مختار :)
آخرم یادمون رف کجا میخواستیم بررررریم :|