هفته پیش قرار بود دوست بابام باخانومش واسه اولین بارشام بیان خونه ما. مامانم کلی تدارک دیدوچند مدل غذاودسر ونوشیدنی درست کرد...
وقتی اومدن فهمیدیم هم دوست بابام هم خانومش عمل بای پس معده انجام دادن(یعنی هیچی نمیتونن بخورن)!!!!
هیچی دیگه ماهنوزداریم غذاهای اونشبومیخوریم:(
خاطرات خنده دار
روز اول كه ميرفتم دانشگاه يكي از دغدغه هام اين بود كه اگه به صف نرسم بايد برم دفتر كلي معطل بشم تا بدونم تو كدوم كلاس افتادم :{×
دهه شصتیا و دهه هفتادیا
یادتونه یه حلقه لاستیک پیدا میکردیم بعد با چوب میزدیم روش قلش میدادیم میرفت ماهم دنبالش میدویدیمو هی میزدیم که سرعتش کم نشه چه کیفی میداد
یادش بخیر
یه استاد داریم تا یه چیزی میگه, میگه مگه نه شکیبا( فامیلی بنده)؟؟ به یه دخترٍ هم فامیلیش شایانٍ! به اونم میگه مگه نه شایان؟؟!
یه رو اومد به من بگه مگه نه شکیبا؟؟ قاطی کرد فامیلیمو با اون دخترٍ گف: مگه نه شــاکــایـبا؟؟؟
کلٍ کلاس منفجر شد!!
حالا طفلک میخاد یه چیزی بگه, میگه: مگه نه امیــــــرخان؟!
منم میگم: تا فامیلیمو نگی تایید نمیکنم!
میگه: من دیگه ریسک نمیکنم!!
خعــــــلی استادٍ توپیٍ!!
رفته بودیم مهمونی برای امر خیر.بزرگان داشتن صحبت می کردن که بحثشون به ورزش کشید.عمو بزرگ من هم والیبال بازی می کنه.اومد بگه هفته ای سه شب والیبال بازی می کنیم گفت شبی سه شب والیبال بازی می کنیم!!!!
داداشٍ دوستم فوت کرده بود ! خیرٍ سرو کلم رفتم بهش تسلیت بگم(تو ذهنم گفتم همین عید بود رفتم عروسی داداشش تبریک گفتم هههههعی دنیا تبریک و تسلیت تو فاصله چن ماه »»شر و ور میگفتم««) هی داشتم ریپیت میکردم آخرش
گفتم : پارسا جان تبریک میگم!! :(
دوستمم بدبخت انقد ناراحت بود بغلم کرد زد زیرٍ گریه!!
یعنی اینو بگم داشتم از خنده میترکیدم همه فک میکردن دارم گریه میکنم اون یکی دوستام نتونستن خودشونو جم کنن زدن بیرون!! خداییش هنو به روم نیاورده چه سوتی پدر سوخته ای دادم!!!
:))))))))
هههههههه!
عاقا رفتم بانک
یارو اومده بلا سر صندوقدار میگه چکمو نگا کن ببین پول داره؟؟؟
صندوقدار میگه موجودی نشون نمیده
یارو گفت چکم ماله امروزه،صندوقداره سرشو بلند کرده میگه خوب چیکار کنم ؟؟؟؟
میگه واسم نگاش کن ؟؟
صندوقدار گفت دوست عزیز نمیشه
یارو شاکی شده میگه حالا من دوساعت بشینم بعد نوبتم برسه بیام اینجا تو بگی پول نداره؟؟
مگه من بیکارم
منم همیجوری دارم نیگاش میکنم
اصلا من موندم دولت الکترونیک یعنی چی؟؟؟
هنوزم تو شوکم
ساعات سر کلاس رفتن چقدر بده مگه نه اول صب همه خوابن بعدش تاره بیدار میشی میخوای درس گوش بدی میشه ساعت ناهار. کلاستی بعد از ناهار هم همه در حال چرت زدنن کلاس آخر ساعت رو هم میپیچونی میگی هوا تاریک شده و ماشین نیست خدافظ یونی تا فردا بیاین لایک کنید بعدش در خواست لغو ساعات رو ببریم پیش وزیر علوم
یکی از شیوه هی پیچوندن کلاس میدونی چیه؟؟؟
دوست گران قدرتو خرش کنیو بفرستی سر کلاس خودتو بعد بری بیرون خوش بگذرونی
اگه درست میگم بزن لایکو
یادش بخیر روزگار بمیری الهی که ما ها چه کارا که نکردیم زمان پیش دبستانیم زنگ کاردستی قرار بود دمپایی درست کنیم که مال من زشت شده بود ولی ماله یه پسره خیلی خوشگل شده بود یهو پسره غیب شد من هم از فرصت استفاده کردم کار دستیمو با اون عوض کردم عجب مخی داشتم دمم گرم شما هم از این کارا میکردینیا فقط من این جوری بودم؟
اونایی که مثل من (منظورم دهه 60 و 70 است) به عشق شیر کاکائو شیشه ای که عکس گاو خندان داشت با یه تی تاپ و یه 200الی 300 تومن پول راهی مدرسه میشدن بزن لایکو
ما یه استاد دیفرانسیل داشتیم که اینطوری بود
هروقت هر خاطره ای که تعریف میکرد میرفت چکیده ش رو پای تخته مینوشت مثلا:
رفتم به اصــــغر آقا بقال محله مون گـــفتم:
اصــــغر آقا یه پنیر فرستاد دم خونه مون(به سمت تخته رفته و مینویسد 1)
یا مثلا یه بار قصابشون دو کیلو گوشــــت فرستاده بود دم خونه شون:
... ماشاالله قصاب 2کیلو گوشــــت به ما داد(به سمت تخته می رود و مینویسد2)
بعد اینجاش بود که همه مونو میسوزوند:
در ادامه برای حله یک مسئله دشوار المپیاد ریاضی می پرسید که لازم است پای تخته بنویسم یانه؟؟
دو کیلو گوشت فرستاده میری مینویسی بعد حال نداری
مسئله رو پای تخته بنویسی!!!!!
با رفیقم رفتیم بازار میخواستیم لباس بخریم بعد رفتیم تو یه مغازه فروشندش خانم بود دوستمم روش نمیشد بگه لباس زیر چی میخواد،خانمه پرسید چی میخواین دوستم گفت شلوار آستین کوتاه!!!!
ینی من که از مغازه زدم بیرون داشتم از خنده منفجر شدم خخخخخخخخ
ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺷﻠﻮﻍ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﯾﻪ ﻣﺎﻧﮑﻦ ﺳﺮﯾﻊ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺍﺯﺵ.
پارسال زمستون یه روز زمین یخ بسته بود در حد عصریخبندان. در دانشگاه واساده بودم دیدم دوتا از دخترای دانشگاه دارن هِلِک و تِلِک میان.
از دهنم پرید گفتم خانوما زنجیر چرخ بستین تو این هوا؟
اینو که گفتم آنچنان سُر خوردم افتادم که دیگر هیچ....
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 17430
کل بازدید: 512654169