این هفته تو دانشگاه بودم گوشی یکی از بچه ها زنگ خورد . استادمون هم که خانم بود گفت از این به بعد برای هرکی اس بیاد یا زنگ بخوره جلسه بعد با شیرینی میاد سر کلاس.
به افتخار همچین استادای باحال بزن لایکو
:))))))))))))))))))
این هفته تو دانشگاه بودم گوشی یکی از بچه ها زنگ خورد . استادمون هم که خانم بود گفت از این به بعد برای هرکی اس بیاد یا زنگ بخوره جلسه بعد با شیرینی میاد سر کلاس.
به افتخار همچین استادای باحال بزن لایکو
:))))))))))))))))))
یادش بخیر تو دبیرستان بعد از زنگ تفریح زود میرفتیم سر کلاس چند نفر جمع میشدیم جلو پنجره کوله ی بچه هارو مینداختیم تو حیاط پشتی تا برن بیارن معلم میومد سر کلاس بعدش تا میومدن تو کلاس از معلم حرف میخوردن
تو باشگاه با حریف تمرینی داشتم کار میکردم مشت تو شیکم هم میزدیم
نا قافل یه مشت از زیر دستش برم گذاشتم بالای شکمش اونم نتونست خودشو نگه داره یه دونه ازش در رفت صداش باشگاهو برداشت. منم از خنده کف سالن .............
استاد :))))))))))))))))
بچه ها :)))))))))))))))))))))))))
حریف تمرینی:((((((((((((
من همچنان :)))))))))))))))))))))))
مخترع سبک کیوکوشین :o
جکی چان :|
شما یادتون نمیاد، یه برنامه بود به اسم بچه هااااا مواظبببببب باشییییییددددد (مثلا صداش قرار بود طنین وحشتناکی داشته باشه! بعد همیشه یه بلاهایی که سر بچه ها اومده بود رو نشون میداد، من هنوز وحشت چرخ گوشت تو دلمه. یه گوله ی آتیش کارتونی هم بود که هی این طرف اون طرف میپرید و میگفت:
آتیش آتیشم، آتیش آتیشم، اینجا رو آتیششش میزنم، اونجا رو آتیششش میزنم، همه جا رو آتیششش میزنم
شما یادتون نمیاد: من کارم، مــــــــــَن کارم. بازو و نیرو دارم، هر چیزی رو میسازم، از تنبلی بیزارم، از تنبلی بیزارم. بعد اون یکی میگفت: اسم من، اندیشه ه ه ه ه ه، به کار میگم همیشه، بی کار و بی اندیشه، چیزی درست نمیشه، چیزی درست نمیشه
شما یادتون نمیاد خط کشهائی که محکم می زدیم رو مچ دستمون دستبند می شد
شماها یادتون نمیاد بازهم گل کریم باقری ابران 17 مالدیو صفر
کارد بخوره تو اون شیکم ، بیبین چقدر دارم میگم… / بازم مدرسم دیر شد حالا میگی چیکار کنم؟ / خونه ی مادر بزرگه هزار تا قصه داره / علی کوچولو این مرد کوچک ، خونشون در داره در خونشون کلون داره ../ آقای هدایتی .. / و... خاطرات جالبی بود و همیشه خواهد بود
شما یادتون نمیاد، قدیما تلویزیون که کنترل نداشت، یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه
شما یادتون نمیاد، وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم
شما یادتون نمیاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت پشتش و ناراحت بود و هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و مینوشت برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ...
شما یادتون نمیاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو
شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن
شما یادتون نمیاد، برگه های امتحانی بزرگی که سر برگشون آبی رنگ بود و بالای صفحه یه "برگه امتحان" گنده نوشته بودن
ای فدای دهه شصت
جشم تولد پسر عموم بود.من نشسته بودم اونم یکی دو متری ازم فاصله داشت من براش یه شوکول پرتاب کردم اون پرید با دهنش گرفت همه گفتن شانسی بوده و از این حرفا بعد پسر عموم برا اینکه ثابت کنه شانسی نبوده گقت یکی دیگه براش بندازم تو پرانتز بگم پسر عموم پاش جوراب بود و کف خونه هم سرامیک بود بعد من یه شوکول دیگه براش پرتاب کردم این بیچاره رفت بگیره یهو یه پاش رفت هوا با کمر خورد تو سرامیک.
خلاصه بعدش جشن تولد تعطیل شد بردیمش تو اتاق دراز بکشه خدایی کمر براش نموند.
اما برا همه حتی خود پسر عموم اثبات شد که دفعه اول شانسی تونسته شوکولو بگیره.
یه دوسدختر باجنبه هم نداریم بهمون اس بده بگه:
تو منو دوس داری؟؟؟؟
ماهم بگیم:نه
بعد اس بده :(((
بعد منم بگم خوب نفسم من عاشقتم دوست ندارم که!!!!
الان دوسدخترم بگه تو منو دوس داری؟؟؟بگم نه تا یه هفته گوشیشو خاموش میکنه.
دخترای الان اعصاب ندارن که!!!!!!
دوم دبیرستان بودیم بردنمون میدون تیر و بهمون بازوبسته کردن اسلحه یاد دادن.بعدش نفری یه اسلحه دادن بازو بسته کنیم!!! آغا چشت روز بد نبینه ما اسلحرو باز کردیم حالا بستیمش کامل یه تیکش به هیچ جاش نمیخوره.
.بعد آخرش فرماندهمون اومد بالا سرم گفت بستی؟؟ گغتم آره . گفت پس اون چیه دستت؟گفتم این تیکش اضافه اومد.
همکلاسیا:)
من:(
فرمانده:))))))))
مخترع کلاشینکف:(
یه بار تو صف یه توالت عمومی بودم خیلیم شلوغ بود....
چندتا جوون دلقک داشتن خنک بازی درمیاوردن و الکی میخندیدن... یهو یه آقایه با کلاسی دراومد بعدش یکی از اون جوونا رفت واسه خندوندن رفیقاش برگشت دماغشو گرفتو گفت پیففف چه بویی!!
آقاهه هم داشت میرفت دستاشو بشوره برگشت گفت دوست من توالته سالن غذاخوری که نیست!!!
پسره:((((
آقاهه :)
مردم:)))))))))))
تا حالا جواب به این دندون شکنی نشنیده بودم!!!
با دوستام رفتیم کلاس, آقا یکی از دخترا داش سایه میزد( فک کنم صب خواب مونده نرسیده میزامپیلی کنه ههههه)! تا مارو دید هول شد اومد سریع بذاره تو کیفش ما نفهمیم, چشتون روزٍ غم نبینه کیفش افتاد همه لوازم آرایـــــشش پخشٍ زمین شد!! همون لحظه هم استــــــــاد اومد! یعنی بگم 40تا ماتیک بود فقط, بقیشو دیگه ولش کنید!
بدبخت مشت مشت میریخت تو کیفش صحنه رو ترک کرد! چن روزٍ ندیدم بیاد کلاس فک کنم رفته زیرٍ ماشین!
استاد تا یه ربع اینجوری بود»» (O_o)
ما :)
دخترایٍ دیگه:(
عمم دندونشو میکشه سرٍ راش میره چن جا خرید!! بنده خدا نمیتونسته حرف بزنه با ایما و اشاره به فروشنده ها میفهمونه چی لازم داره...
2روز بعدش میره همون مغازه ها هی حرف میزنه هی حرف میزنه, دخترش بهش میگه چرا اینجوری میکنی ؟؟
عمم میگه: میخام بفهمن لال نیستم!!
:) :)
نشسته بودم تو مهموني وسط جمع يه بچه دهه هشتادي اومده ميگه: هرچي ميگم آخرش (ز) بزار و بگو
_سلامز
_سلامز
_خوبيز؟
_خيلي ممنونز!
_يه چيزي بگم؟
_بگو...
من:-S
بچه هاي دهه هشتادي:@
مهمونا:-D
زبان برره اي:$
آخه اينا بچه آدمن يا بچه گودزيلا؟
اي خداآخه اين فك و فاميله ماداريم؟
عاغا ما 1هفته کلاسارو پیچوندیم تشریف بردیم ولایت
هفته بعد سر یکی از کلاسا استاد فرمودند ساکت باشید میخوام از چن نفری چنتا سوال بپرسم،منم نه که شب امتحانیم استرس کل جونمو گرفت
نفر دومی که صدا زد اسم من بود! خدا نصیب نکنه
عاغا رنگ من عین گچ شده بود که استاد گرام نگاهی به لیست کردو گفت شما که جلسه پیش نبودی هیچی دیگه خودش از سوال کردن منصرف شد
از همون موقع تصمیم گرفتم 1هفته درمیون غیبت کنم
جواب میده ها!
هم اکنون نیازمند لایک های سبزتان هستیم
اهدای لایک=اهدای زندگی
خواهشا یک دقیقه سکوت برای کسایی که زیر پستشون مینویسین (لایک کنید)
(سازمان حمایت از لایک ندیده ها)
ميخواستم برم wc ديدم طرفي كه اون تو نشسته خيلي داره طولش ميده .وقتي اومد بيرون ناخواسته شاكي شدم بهش گفتم(ساعت نداشتي ،تقويم كه بالا سرت بود)
آقا توالت عمومي تركيد از خنده.
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )