گفته بودم فانتزیم اینه که تنهاپسر کره زمین باشم. (اگه نخوندید پست 57570)
قسمت دوم
خیلی خوش حال بودم چون اون همه دختر واسم سر و دست می شکوندن. اما ناگهان سرو کله پلیس پیدا شد. همشون خانوم بودن. بهم امپول زدنو بیهوش شدم. وقتی به هوش اومدم دیدم تو یه مرکز تحقیقاتی هستم. و یک خانوم رو به روم نشستنه. ازش می پرسم من کجام؟ - شما تویه یک سازمان فوق سری هستین. - خوب یعنی من واقعا تنها پسر دنیا هستم؟ واقعا 5 سال خواب بودم؟ پس چطور بدون غذا زنده موندم؟ - نمیدونیم. - پس چی می دونین؟ بقیه پسرا کجان؟ها؟ - اونا مُردن -چراااا؟ - تاریخِ 20/2/92 یعنی تغریبا 5 سالِ پیش صبح تو خیابون ها و خونه ها پر میشه از اجساد مرد ها. تا تا ظهر تمامِ مرد ها و حتی تقریبا همه ی حیواناتِ نر می میرن. البته تک و توکی حیوان نر زنده موندن که اونا هم تا یک ماه بعدش مُردن. ما هیچی از علت این اتفاق نمی دونیم. - لعنتـــــی. –من کیانا هستم و شما؟ - سینا. – سینا تو تنها مردِ تویه جهان هستی. اقوامت کجان سینا؟ - من با داداشم زندگی میکنم.اسمش کیانِ دیشب ...ام ... یعنی همون 5 سالِ پیشِ شما. اون سرِ پسته اتش نشانیش بود باید پیداش کنم. اصلان از کیان یادم نبود. – سینا اون مُرده - از کجا معلوم؟ چطور من زتده هستم؟ کیانا تو باید کمکم کنی!!! - نه تو باید کمکمون کنی!!! تو تنها امید ما هستی. حیات کره زمین داره نابود میشه. اون اتاقه پشتی مالِ تویه هر چی هم خواستی برات فراهم می کنیم. تو اتاقت کلی کنسرو و میوه هست. فعلا خدا فظ. بایدبرم
میرم تو اتاق کلی غذا می خورم. داشتم با خودم فکر می کردم که انگار کیانا هم از من بدش نمیاد. بعد دو ساعت کیانا دوباره سرو کلش پیدا میشه. خیلی نگران به نظر می رسه....
- سینا باید با هم بریم. اینجا برای تو خطر داره. – چرا؟ مگه چی شده؟ - اینا میخوان بدنِ تو رو تجزیه کنن. نمی دونن که اگه ازمایششون موفق نباشه تنها امیدمون از بین می ره. – چیجوری منو از اینجا نجات میدی؟ اصلا چطور بهت اعتماد کنم؟ - سینا تو تنها پسرِ کره زمینی. من نمیزارم تو رو بکشن. خواهش میکنم بهم اعتماد کن - ....اومـــــ..... باشه
ایا سینا میتونه از اون سازمانِ سری نجات پیدا کنه؟ ایا بشر نجات پیدا میکنه؟ ایا ممکنه کیان زنده باشه؟
ادامه دارد...
("شيطون" جان نظرت راجب قسمت دوم چیه؟)
فک و فامیله داریم
بوسته بسته هایی که عید بستشو خوردیم توحلقم اگه دروغ بگم
به مامانم میگم مامان من سر راهی نیستم اهیانن ؟
میگه:چرا
من:ازکجا بیدام کردین
مامان:رفته بودیم سطل زباله بخریم یه سطل زباله انتخاب کردیم اومدیم خونه بازش کردیم دیدیم توش تو نشستی
من:خوب میبردین بسم میدادید
مامان:نمی شد اخه روش نوشته بود اشغال داده شده بس گرفته نمیشود
من چی بگم همین که الان تو اتوبوس راهیان نورم نزدیکای بروجن
از اون طرف بنزین به دست میرم سمت دستشویی(دستشوییاشون کثیفه میخوام تمیزش کنم با بنزین برق بیوفته)
بابام ساعت 3 نصف شب اومده بیدارم کرده میگم چیه؟زارت خابوند تو گوشم بعدش میگه آدم باید با بزرگترش قشنگ حرف بزنه باید بگی بله
من:بله؟گفتش من گشنمه!
من:خو به من چه؟
دوباره زارت خابوند تو گوشم میگه آدم باید به بزرگترش احترام قائل بشه گرچه تو که آدم نیستی حالا پاشو بیا یه چیزی درست کن بخوریم
من:برو به مامان بگو خب
میخواست دوباره بزنه گفتم نزن باشه پاشو بریم حالا ازش میپرسم چی میخوری؟ با اعتماد به نفس فراوان گفتش:عدس
من:جاااااااان.عدس؟من عدس از کجا گیر بیارم
خلاصه سرتون رو درد نیارم ساعت شد4 عدس رو گذاشتیم جلو بابام داشتم میرفتم بخوابم که مامانم گفت:حاضره؟
من:چی حاضره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامانم:عدس دیگه؟
به نظر شما من سره راهیم آیا؟
یا از پرورشگاه آوردنم؟
وچند سوال بی پاسخ دیگر؟؟؟؟؟؟؟؟
به دوستم پیام دادم که بسلامتی ذغال که با همه سیاهیش رنگ عوض نمیکنه
پیام داده سلامتی هویچ که ظاهر و باطنش مثل همه
عجب دوستایی داریم
هویج://///////////////
من:((((((((((((((
ذغال:******
سلام دوستایه گل این اولین پستمه ببخشید اگه بده شرمنده
چند وقت پیش داشتم با مخاطب خاصم حرف میزدم یهو خواهرم ک متولد اخرای دهه هشتاد(خیییییییییییلیییییی هم گودزیلاهه)اومد میگه: مژی با کی حرف میزنی
میگم :دوستم دنیا .میگه :صدایه دنیا اینجوری نیست ک .بعد یه لبخند میزنه بهم میگه به من اعتماد کن بیا با هم درد و ذل کنیم اگه خوبه بگو بیاد خواستگاریت
واقعا من جای این بودم به سیب زمیتی میگفتم دیب دمینی
اولین پسته اگه میشه بحمایتین...
یه بار داشتم با مخاطب خاصم میچتیدم،بعد یه دفعه نیدونمسر چی بود دعوامون شد بهش گفتم اگه ادامه بدی دلم میکشنه ها!میگه دیگه برام مهم نیستی دیگه کاری به کارت ندارم دیگه به من پیام نده منم بیخیال شدم بعد میبینم بعد 5 دقیقه بهم پیامیده میگه:"جهانم دیگر بی تو الف ندارد…"
یعنی اینو که فرستاد همونجا میخواستم بشینم زمینو گاز بزنم...همونی موبایلی که باهاش میچتیدم تو حلقم اگه دروغ بگم...
این مخاطب خاص من دارم آخه؟...
از سفر كربلام سريِ دوم
اقا يه بارم قرار شد ساعت ٣ صبح دختر خالمو بيدار كنم. ٣ بيدار شدم رفتم درِ اتاقشون (چراغارو روشن نكردم چون نامحرمه تو تاريكي صداش كردم كه چشمام به چشاش نيوفته) ميگم پاشو (گيج خوابه) ميگه چي ميگي بابايي؟! - احمق جون ما تو نجف هستيم بابات مشهدِ من بابات نيستم پاشو بريم حرم. - حرم كه تو مشهدِ! - رواني جون نجفم حرم داره ديگه.
باز خوابيد.
- پاشو ديگه - پاشم كه چي بشه؟ - كه بريم حرم - حرم چيه؟ - واي يه سوكِ بزرگ رو ديواره......
بعد جيغ زد فحش داد پاشد حاضر شد و رفتيم حرم
ايجور ادم هايي هستيم ما. بابا جان اصحاب كهفم بعد ٣٠٠ سال وقتي از خواب بيدار شدن انقد گيج بازي در نياوردن
از سفر كربلام سريِ اول
( من بودمو مامانو خواهرمو و خاله هام دختر خاله هام ومادر بزرگم)
شب اولي كه كربلا بوديم همه رفتن حرم تا صبح. منو مادر بزگمم تو هتل مونديم(چه هتلي حتي يه تلفن تو اتاقاش نداشت)
قرار شد صبح واسه نماز مادر بزرگمو بيدار كنم. ساعت گوشي رو كوك كردم واسه ٥ صبح و خوابيديم. خلاصه... ٥ صبح شدو ساعتِ گوشيم شروع كرد به زنگ زدن. خاموشش كردمو به مادر بزرگم گفتم حاج خانم پاشين نمازه اونم پاشود. منم خوابيدم ( خسته بودم گفتم بعدا ميخونم)
اقا صبح كه همه جمع بوديم گفتم واسه نماز خوب بيدارتون كردم؟ ايشونم گفتن: اِ درغگو مگه تو بيدارم كردي!؟ تلفن هتل زنگ زد بعد رفت رو بلندگو و گفت حاج خانم پاشين نمازه.
- اللهي بچتون فداتون شه اينجا كه تلفون نداره! اينا كه عربن فارسي بلد نيستن!صداي پشت تلفن با صداي دالبيِ ديجيتاله من فرق داره.
بله خواهر جان ميدونم قرار بود اتفاقات سفر بين خودمون بمونه. باز برو بذار كف دسته مامان. برو
من یه مامان دارم هر وقت درس نمی خونم می گه تو خجالت نمی کشی ¿¿دو ماه مونده تا کنکور قبول نمیشی. فکرم کردی ما تو رو می فرستیم دانشگاه آزاد اشتب کردی...حا وقتی میرم رو موده درس میشینم خر می زنم می گه دخترم انقدر درس. نخون خودتو اذیت نکن اگه قبول نشدی عیب نداره آزاد که نی فرستیمت...مامانای شمام اینجورین آیا¿؟
داریم عکس دسته جمعی میندازیم داییم رفته بیرون میگیم چرا رفتی؟ میگه من چشام استیکمات چشام سبز میفته
اين اولين پست منه
لفطا لايك كنيد ضايع نشم:$
ب مامانم ميگم گشنمه
ميگه نون تو يخچال هست
رفتم نون ها رو اوردم ميگم اينا مال چهارروز پيشه كپك زده
اومده كپكش رو كنده و ميگه اين سبزه كه چيزي نيس بخورش
برگشتم ميگم أررر أررر...
اونم نه گذاشت و نه برداشت،برگشته ميگه ميدونستم خري فقط ميخواستم بهم ثابت بشه...
نه واقعا شما بگيد منو ازسطل ماست پيدا نكردن؟:-(
من:-(:-(:-(:-(
مامانم:-D:-D:-D:-D:-P
روز اول عید بود اشغالامونو گذاشتیم دم در چون زیاد بود نبرده بودن صبح که بیدار شدیم دیدیم فقط جلوی در ما اشغال هستش....
مامانم عصبانی شد و گفت دیگه به اینا اشغال نمیدم....
یه مادر بزرگ داریم وقتی می خوابه به طرز وحشتناکی خروپف می کنه...
پسر داییم اومده بود خونمون... شب از خواب بیدار میشه میره پیش مامانش میگه:
مااااامان...مااااامان پاشو خرس اومده
فک و فامیل :)
من :)))
مامان بزرگم :(
خرس های مهربون :((
خواهرم تفلک رفته بود ترمینال که بره شهرستان یک ساعتی بود عین مرغ پرکنده دنبال سرویس سازمان میگشت ملت دورش جمع شده بودن ببینن دنبال چی میگرده آخر فهمیدن این داره به سرویس بهداشتی میگه سرویس سازمان!!!!! آخه خواهر من کمتر مایعات بخور اینجوری قات نزنی خو ....
دیشب با بابام دعوام شد.....
هیچی دیگه الان دارم دنبال اسپانسر واسه اهنگهام میگردم
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 47545
کل بازدید: 512068266