دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

فک و فامیله داریم

  60550

از صبح دارم الکى تو اینترنت میچرخم، مامانم میاد میگه:بسه دیگه کور شدى بد بخت؛میدونى اگه کور بشى، چى میشه؟
من:خو جایى رو نمیبینم!
میگه نخیر، اگه کور بشى،معتاد میشى!!!
من:D
مامانم::(‎
نابیناها::D
معتادا::D
آخه چه ربطى داشت خداییش؟؟!
فک و فامیله داریم؟!!

  60534

یکی از ماهی های عیدمون مرده اومدم خونه از گودزیلا میپرسم اون یکی چی شد؟
-فوت شده
-:o اون که خوب بود چرا؟چیکارش کردی؟
-هیچی غذا نمیخورد لج کرده بود خواستم یهش غذا بدم فهمیدم خورده آخع یه چیز قرمز از دهنش زد بیرون..:B :@
شما پیشنهادی برای خودکشی من ندازین؟
اینا گودزیلا نیستن هیولان به خدا....
داره میاد تو دعام کنید....

  60499

*چهره ای که از بچه های 4جوک تو ذهنم مجسم می شه!
D$D$D: ای پسرِ مهربون و پر احساس شوما همیشه چهرت تو ذهنم شبیهِ داریوشِ بزرگهِ(تو تختِ جمشید) تازه قبلا فکر می کردم منظورت از$ دلار هستش.
امیر 21: شیر برنج کوشولوی کشلوهه ابرو هشتی. با یک ساعته شیک و دستبندو زنجیر. مو هاتم سیخ سیخیه.
*شوق پرواز* Y: نمی دونم چرا هر وقت اسمت میاد یادِ شهابِ حسینی میوفتم. شاید بخاطرِ سریالِ شوق پروازِ
kiana jo0n: همیشه با یک مقنعه مشکی یا سورمه ایه. عینکی هم هستش (و البته زیبا رو)
abas_m223: برو از خدا بترس تو همیشه تو ذهنم شبیهِ رابرت داونی جونیور (بازیگر فیلم شرلوک هولمز + سیبیل)هستی. لعنتی دیگه اون پیژامه راه راهِ سفید آبیتو با بالتوی شرلوک هولمز سِت نکن
smj13سید مصطفی: میگم ریش داری. میگی نه. میگم کلاهِ سبزِ سیدی سرت میکنی. میگی نه. میگم هف هشتا بچه داری. میگی نه. دِ خوب من تو رو تو ذهنم چی شکلی تصور کنم سید؟
sun girl: وای تو همیشه تو ذهنم شبیه جنیفر لارنس هستی. شاید واسه اینه که همیشه یه خواهرشبیه لارنس میخواستم.
shey2nak: هر وقت اسمتو می بینم یه علامت سوالِ خاکستری تو ذهنم ظاهر می شه. اخه تو کی هستی؟ چه شکلی هستی؟ واسه چی تو پاتوق نیستی؟ و هزاران سوالِ دیگر...
*و اما بر داشت شما از من (سینا مشهد) : تکه کلامش اینه که تو هر جمله اش 10 بار بگه "واسه" . میخاد همه جا جار بزنه که اهلِ مشهدِ. عُقدهِ اینو داره که همه بهش بگن النماسِ دعا و واسمون دعا کن. یک سفرِ کربلا رفت همه جا جار زد که میخام برم کربلا. و تنها ارزوش اینه که تنها پسره کره زمین باشه.
باور کنید من شما ها رو با این شکل ها که گفتم مجسم می کنم.

  60496

ساعت 9 شب سر شام بابام میگه:هووو یارو برو یه ماست بگیر بیار
من:چشم :ا
وقتی برگشتم بابام میگه:مرتیکه موتاد تا این وقت شب کدوم گوری بودی؟ها؟بگو ببینم چی میکشی!؟!؟

داداش انقد نگو مامان بابام دوسم دارن،فرزند سالاری اینه

  60493

رفتم یه پسته برداشتم دارم میخورم،بابام میگه یابو علفی یکم شعور داشته باش،ما هم سن شما بودیم پامونو جلو پدر مادرمون دراز نمیکردیم.
من دیگه سر راهیم نیستم،فک کنم از تو تخم مرغ شانسی درم اوردن

  60491

عاغا یه روز قرار بود من با دوستم برم مسابقه ی دو
اون روز از شانس بد ما ماشینمون (پراید) وسط راه خراب شد (الان فهمیدید ما ماشین هم داریم ) و نتوستیم به مسابقه برسیم دوتاییی با هم برگشتیم
دو هفته بعد از مسابقه دوباره دوستمو دیدم
دوستم :سلام
من:سلام چطوری
دوستم:خوبم راستی تو مسا بقه رفتی؟؟؟
من:))))))))))))((((
ماشینم:"""""""""""""""
داور مسابقه:^^^^^^^^^^^^^^^
عجب دوستایی داریم

  60467

روزه سیـــــــــزده صورتــــــــــم (همون دمـــــــــــــــــــاغــم!!)سوختــــه بود.روم نشــــــد با ایـــن دمــــــــــاغ برم مدرســـــــــه(حالا فهمیدین محصلم یا بیشتر توضیـــــــح بدم آیا؟!)دیشـب رفتیم داروخـــونه پمــاد بخرم دکتـــــر پرسیـــــــد با چی سوختــــــــــه خواهره اسکولم گفت:با سیزده...0.0

من :-[
خواهرم :)
آی دکتـر ،0،0

خواهره سادیسمیه ما داریم؟!!

  60466

تو اتوبان اصفهان-شیراز مامانم برگشته به بابام میگه:مجید الان سرعت چقد بایدباشه؟بابامم گفت:۱۲۰
مامانم:یعنی همه ماشینا باید۱۲۰تا برن؟
بابام:آره
مامانم:پس چرا همه ماشینا تو یه خط نیستن؟
اصن ازشدت خنده بابام زد کنار!

  60439

رفتیم خونه همکار بابام تا حالا منو ندیده بودن میخ شده بودم تو تلویزیونشون فیلم بود.
یارو میگه دکتر اسم آقازادتون مهدی بود دیگه. معلومه خیلی خجالتی و مظلومه ها!!
تفکرات من: مهدی بود هنوزم هست مجرده قصد ازدواجم نداره خداوکیلی.(علتشم ایشالا تو پستای بعدیم میگم)
بابام گفت: اگه این مظلومه پس ظالماش چطوری ان این فقط هیکل گنده کرده هنوز تو دوره بلوغ مونده دهن واکنه میفهمی چ هیولاییه (دارم برات باباخان هی منو کنف کن)
تفکرات من: آرررررررررررررررررررررررررررررررررره دهه هشتادی ام.
همه جمع (حتی گودزیلا (پسر دکتر)و دخترش که با دیدن من تویه یه حرکت ضربتی رنگ عوض کرد) همه زوم کردن روی من.
آخه پدره من این همه محبتتو توی جمع یجا و یهو خالی نکن رو سرم من خداییش طاقت اینهمه خوبی رو ندارم.
جالبیش اینجاست که پسرش خیره شده بود بمن تکونم نمیخورد. خندم گرفته بود یاده اون جکه افتادم که میگه غضنفر تو سینما می گفت دست بمن نزنید من ر ی د م تو خودم.فکنم طفلک ر ی د ه بود تو خودش کلی ام از درون مسخرش کردم (ولی آخه از یه دهه هشتادی بعیده)...
بعد فهمیدم طفلک عقب افتادست
خدا نبخشه منو خب من از کجا می دونستم
اینم دوست و آشناهه بابای من داره؟

  60383

جشن نامزديم بود پسرداييم ك4سالشه اومد توخانوما بااخم اومد طرفم گفتم اومده سلام كنه آقاچشتون روزبدنبينه تارسيد1كشيده زد به من(آخه بچه 4سالم دستش انقدسنگين ميشه)
من:|
نامزدم(o_0)
فكوفاميل(@-@)
برگشتم گفتم چيشده؟! ب نظرتون چى گفت؟گفت كصافت(كثافت،كسافظ...)مگه قرارنبودتوبامن عروسى كنى!حيف اون كادوهايى ك خودموكشتم تابابام واست بخره!بعدم رفت پيش مامانش گفت پاشوبريم من 1ثانيم اينجانميمونم!:-((((
اين دهه هشتادياواقعاگودزيلان!تقصيرپدرمادراهس چراشوخيايى ميكنن كه بچه هاباورشون شه؟!!!!!!

  60358

يه دفه همه دور هم سر سفره نشسته بوديم و بنده هم در حال خوردن غذا بودم كه عمه ي گرامي خورش را از جلوي بنده برداشتنو گفتن كلاه قرمزي كه ديگه نميخوره اينوبده بالاي سفره (خانواده ي خودشون)! خو اخه عمه جان از كجا ميدوني من ديگه نميخورم چرا اخه ادمو توي عمل انجام شده قرار ميدي؟؟؟!!! يعني يه همچين ادم محبوبين من!!
(ولي خارج از شوخي منم ديگه سير شده بودم وگرنه حتما اعتراض خودمو نشون مي آدم والاااا.!!!)
اخه اينم فك و فاميله ما داريم نه شما بگيد!!!!

  60346

آیا خداوند این رفیقا رو فقط نصیب من کرده یا شما ها هم دارین
اینجانب یه دوستی دارم وقتی اس میده انگار داره حرف میزنه مثلن
سوال من: اسم اون مغازه. ....... فروشیه چی بود؟
جواب دوست : چیز دیگه آها ولیعصر
راستی اسمش محسن نیستا اصلن دچار سو تفاهم نشین محسن جان تو که حرف نداری :-)

  60266

جاتون خالی با مامانه گلم داشتیم راجع به یکی از پست های فک و فامیل می حرفیدیم که مامانم در تحلیله اون متنه ارزشمند فرمودندی: همیشه پسرا محرم رازه پدران

منم گفتم: (با یادآوری مسئله ای) آخیییی منم محرمه رازه توام
و سریع برای جلوگیری از تیکه انداختن مامان گفتم: آخییی بیچاره شما مامان باباها

مامان: چرا؟ چون محرممون بچه هامونن؟ واقعا راس میگی... تف به این زندگی... تـــــف... آخه این چه زندگی ایه ما میکنیم؟
یه لحظه حس کردم تنها معضل ( معزل معذل ...) مامانم منم :((((

ولی خودمونیمااا دلش پر بود... من میرم صورتمو بشورم بیام... :(

  60258

برای 13بدر من شدم مسئول جمع آوری فک و فامیل(ازطرف بابام این ماموریت خطیر بهم داده شد) یکی یکی زنگ زدم که باباجان بیاید فلان جا جایه باحالییه.یک ساعت به هرکدوم آدرس دادم همه هم میگفتن مامیخواستیم بریم فلان جا ولی چون تویی باشه میایم همونجاکه تو میگی...آقا مارو میگی چاق که چی اینا مارو داخل آدم حساب کردن...حالا رفیم همون فلان جا باورکنید خر پر نمیزد...چیزی نمونده بود بابام ماشینو بکنه تو دماغم...اینا به کنار زدم به داییم میگم:عشقی چرانیومدین؟میگه:به تو چه مگه تو وکیل وصی مایی؟....تو رو خدا اینا فک و فامیلن ماداریم....ای خدا یه دونه ازون رعدو برق خفنات بزن فرق سر من....

  60246

امشب داداشم سر سفره بابام حرف میزدم دادشم افتاده بود تو گوشی بابام .گفتم بابا دوباره از حسابت اختلاص نکنه.گفت تو برو رفیقات بچسم من همه زندگیم مال همینه در صورتی هرچی کاره واسه منه .هرچی مکشیم از رفیقاس شک داشتم بچه سر راهی هستم مطمن شدم دیگه چند نفر مث منن لایک کنن؟