از صبح دارم الکى تو اینترنت میچرخم، مامانم میاد میگه:بسه دیگه کور شدى بد بخت؛میدونى اگه کور بشى، چى میشه؟
من:خو جایى رو نمیبینم!
میگه نخیر، اگه کور بشى،معتاد میشى!!!
من:D
مامانم::(
نابیناها::D
معتادا::D
آخه چه ربطى داشت خداییش؟؟!
فک و فامیله داریم؟!!
فک و فامیله داریم
یکی از ماهی های عیدمون مرده اومدم خونه از گودزیلا میپرسم اون یکی چی شد؟
-فوت شده
-:o اون که خوب بود چرا؟چیکارش کردی؟
-هیچی غذا نمیخورد لج کرده بود خواستم یهش غذا بدم فهمیدم خورده آخع یه چیز قرمز از دهنش زد بیرون..:B :@
شما پیشنهادی برای خودکشی من ندازین؟
اینا گودزیلا نیستن هیولان به خدا....
داره میاد تو دعام کنید....
*چهره ای که از بچه های 4جوک تو ذهنم مجسم می شه!
D$D$D: ای پسرِ مهربون و پر احساس شوما همیشه چهرت تو ذهنم شبیهِ داریوشِ بزرگهِ(تو تختِ جمشید) تازه قبلا فکر می کردم منظورت از$ دلار هستش.
امیر 21: شیر برنج کوشولوی کشلوهه ابرو هشتی. با یک ساعته شیک و دستبندو زنجیر. مو هاتم سیخ سیخیه.
*شوق پرواز* Y: نمی دونم چرا هر وقت اسمت میاد یادِ شهابِ حسینی میوفتم. شاید بخاطرِ سریالِ شوق پروازِ
kiana jo0n: همیشه با یک مقنعه مشکی یا سورمه ایه. عینکی هم هستش (و البته زیبا رو)
abas_m223: برو از خدا بترس تو همیشه تو ذهنم شبیهِ رابرت داونی جونیور (بازیگر فیلم شرلوک هولمز + سیبیل)هستی. لعنتی دیگه اون پیژامه راه راهِ سفید آبیتو با بالتوی شرلوک هولمز سِت نکن
smj13سید مصطفی: میگم ریش داری. میگی نه. میگم کلاهِ سبزِ سیدی سرت میکنی. میگی نه. میگم هف هشتا بچه داری. میگی نه. دِ خوب من تو رو تو ذهنم چی شکلی تصور کنم سید؟
sun girl: وای تو همیشه تو ذهنم شبیه جنیفر لارنس هستی. شاید واسه اینه که همیشه یه خواهرشبیه لارنس میخواستم.
shey2nak: هر وقت اسمتو می بینم یه علامت سوالِ خاکستری تو ذهنم ظاهر می شه. اخه تو کی هستی؟ چه شکلی هستی؟ واسه چی تو پاتوق نیستی؟ و هزاران سوالِ دیگر...
*و اما بر داشت شما از من (سینا مشهد) : تکه کلامش اینه که تو هر جمله اش 10 بار بگه "واسه" . میخاد همه جا جار بزنه که اهلِ مشهدِ. عُقدهِ اینو داره که همه بهش بگن النماسِ دعا و واسمون دعا کن. یک سفرِ کربلا رفت همه جا جار زد که میخام برم کربلا. و تنها ارزوش اینه که تنها پسره کره زمین باشه.
باور کنید من شما ها رو با این شکل ها که گفتم مجسم می کنم.
ساعت 9 شب سر شام بابام میگه:هووو یارو برو یه ماست بگیر بیار
من:چشم :ا
وقتی برگشتم بابام میگه:مرتیکه موتاد تا این وقت شب کدوم گوری بودی؟ها؟بگو ببینم چی میکشی!؟!؟
داداش انقد نگو مامان بابام دوسم دارن،فرزند سالاری اینه
:ا
رفتم یه پسته برداشتم دارم میخورم،بابام میگه یابو علفی یکم شعور داشته باش،ما هم سن شما بودیم پامونو جلو پدر مادرمون دراز نمیکردیم.
من دیگه سر راهیم نیستم،فک کنم از تو تخم مرغ شانسی درم اوردن
:ا
عاغا یه روز قرار بود من با دوستم برم مسابقه ی دو
اون روز از شانس بد ما ماشینمون (پراید) وسط راه خراب شد (الان فهمیدید ما ماشین هم داریم ) و نتوستیم به مسابقه برسیم دوتاییی با هم برگشتیم
دو هفته بعد از مسابقه دوباره دوستمو دیدم
دوستم :سلام
من:سلام چطوری
دوستم:خوبم راستی تو مسا بقه رفتی؟؟؟
من:))))))))))))((((
ماشینم:"""""""""""""""
داور مسابقه:^^^^^^^^^^^^^^^
عجب دوستایی داریم
روزه سیـــــــــزده صورتــــــــــم (همون دمـــــــــــــــــــاغــم!!)سوختــــه بود.روم نشــــــد با ایـــن دمــــــــــاغ برم مدرســـــــــه(حالا فهمیدین محصلم یا بیشتر توضیـــــــح بدم آیا؟!)دیشـب رفتیم داروخـــونه پمــاد بخرم دکتـــــر پرسیـــــــد با چی سوختــــــــــه خواهره اسکولم گفت:با سیزده...0.0
من :-[
خواهرم :)
آی دکتـر ،0،0
خواهره سادیسمیه ما داریم؟!!
تو اتوبان اصفهان-شیراز مامانم برگشته به بابام میگه:مجید الان سرعت چقد بایدباشه؟بابامم گفت:۱۲۰
مامانم:یعنی همه ماشینا باید۱۲۰تا برن؟
بابام:آره
مامانم:پس چرا همه ماشینا تو یه خط نیستن؟
اصن ازشدت خنده بابام زد کنار!
رفتیم خونه همکار بابام تا حالا منو ندیده بودن میخ شده بودم تو تلویزیونشون فیلم بود.
یارو میگه دکتر اسم آقازادتون مهدی بود دیگه. معلومه خیلی خجالتی و مظلومه ها!!
تفکرات من: مهدی بود هنوزم هست مجرده قصد ازدواجم نداره خداوکیلی.(علتشم ایشالا تو پستای بعدیم میگم)
بابام گفت: اگه این مظلومه پس ظالماش چطوری ان این فقط هیکل گنده کرده هنوز تو دوره بلوغ مونده دهن واکنه میفهمی چ هیولاییه (دارم برات باباخان هی منو کنف کن)
تفکرات من: آرررررررررررررررررررررررررررررررررره دهه هشتادی ام.
همه جمع (حتی گودزیلا (پسر دکتر)و دخترش که با دیدن من تویه یه حرکت ضربتی رنگ عوض کرد) همه زوم کردن روی من.
آخه پدره من این همه محبتتو توی جمع یجا و یهو خالی نکن رو سرم من خداییش طاقت اینهمه خوبی رو ندارم.
جالبیش اینجاست که پسرش خیره شده بود بمن تکونم نمیخورد. خندم گرفته بود یاده اون جکه افتادم که میگه غضنفر تو سینما می گفت دست بمن نزنید من ر ی د م تو خودم.فکنم طفلک ر ی د ه بود تو خودش کلی ام از درون مسخرش کردم (ولی آخه از یه دهه هشتادی بعیده)...
بعد فهمیدم طفلک عقب افتادست
خدا نبخشه منو خب من از کجا می دونستم
اینم دوست و آشناهه بابای من داره؟
جشن نامزديم بود پسرداييم ك4سالشه اومد توخانوما بااخم اومد طرفم گفتم اومده سلام كنه آقاچشتون روزبدنبينه تارسيد1كشيده زد به من(آخه بچه 4سالم دستش انقدسنگين ميشه)
من:|
نامزدم(o_0)
فكوفاميل(@-@)
برگشتم گفتم چيشده؟! ب نظرتون چى گفت؟گفت كصافت(كثافت،كسافظ...)مگه قرارنبودتوبامن عروسى كنى!حيف اون كادوهايى ك خودموكشتم تابابام واست بخره!بعدم رفت پيش مامانش گفت پاشوبريم من 1ثانيم اينجانميمونم!:-((((
اين دهه هشتادياواقعاگودزيلان!تقصيرپدرمادراهس چراشوخيايى ميكنن كه بچه هاباورشون شه؟!!!!!!
يه دفه همه دور هم سر سفره نشسته بوديم و بنده هم در حال خوردن غذا بودم كه عمه ي گرامي خورش را از جلوي بنده برداشتنو گفتن كلاه قرمزي كه ديگه نميخوره اينوبده بالاي سفره (خانواده ي خودشون)! خو اخه عمه جان از كجا ميدوني من ديگه نميخورم چرا اخه ادمو توي عمل انجام شده قرار ميدي؟؟؟!!! يعني يه همچين ادم محبوبين من!!
(ولي خارج از شوخي منم ديگه سير شده بودم وگرنه حتما اعتراض خودمو نشون مي آدم والاااا.!!!)
اخه اينم فك و فاميله ما داريم نه شما بگيد!!!!
آیا خداوند این رفیقا رو فقط نصیب من کرده یا شما ها هم دارین
اینجانب یه دوستی دارم وقتی اس میده انگار داره حرف میزنه مثلن
سوال من: اسم اون مغازه. ....... فروشیه چی بود؟
جواب دوست : چیز دیگه آها ولیعصر
راستی اسمش محسن نیستا اصلن دچار سو تفاهم نشین محسن جان تو که حرف نداری :-)
جاتون خالی با مامانه گلم داشتیم راجع به یکی از پست های فک و فامیل می حرفیدیم که مامانم در تحلیله اون متنه ارزشمند فرمودندی: همیشه پسرا محرم رازه پدران
منم گفتم: (با یادآوری مسئله ای) آخیییی منم محرمه رازه توام
و سریع برای جلوگیری از تیکه انداختن مامان گفتم: آخییی بیچاره شما مامان باباها
مامان: چرا؟ چون محرممون بچه هامونن؟ واقعا راس میگی... تف به این زندگی... تـــــف... آخه این چه زندگی ایه ما میکنیم؟
یه لحظه حس کردم تنها معضل ( معزل معذل ...) مامانم منم :((((
ولی خودمونیمااا دلش پر بود... من میرم صورتمو بشورم بیام... :(
برای 13بدر من شدم مسئول جمع آوری فک و فامیل(ازطرف بابام این ماموریت خطیر بهم داده شد) یکی یکی زنگ زدم که باباجان بیاید فلان جا جایه باحالییه.یک ساعت به هرکدوم آدرس دادم همه هم میگفتن مامیخواستیم بریم فلان جا ولی چون تویی باشه میایم همونجاکه تو میگی...آقا مارو میگی چاق که چی اینا مارو داخل آدم حساب کردن...حالا رفیم همون فلان جا باورکنید خر پر نمیزد...چیزی نمونده بود بابام ماشینو بکنه تو دماغم...اینا به کنار زدم به داییم میگم:عشقی چرانیومدین؟میگه:به تو چه مگه تو وکیل وصی مایی؟....تو رو خدا اینا فک و فامیلن ماداریم....ای خدا یه دونه ازون رعدو برق خفنات بزن فرق سر من....
امشب داداشم سر سفره بابام حرف میزدم دادشم افتاده بود تو گوشی بابام .گفتم بابا دوباره از حسابت اختلاص نکنه.گفت تو برو رفیقات بچسم من همه زندگیم مال همینه در صورتی هرچی کاره واسه منه .هرچی مکشیم از رفیقاس شک داشتم بچه سر راهی هستم مطمن شدم دیگه چند نفر مث منن لایک کنن؟
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 51792
کل بازدید: 512396429