حَتے‎ ‎لــوڪ‎ ‎خوش‎ ‎شانس‎ ‎هَم هَمیشـﮧ آخَرش تَنهایے‎...‎
بـﮧ سَمت‎ ‎غُروب‎ ‎میرَفت‎...‎
بـا ایـنـکـﮧ‎ ‎لــــوڪ‎ ‎بـــوב‎...‎
بــا ایـنـکـﮧ‎ ‎خـوش شـانــس‎ ‎بــوב‎ !!...‎

اگه کسی بهت گفت دوست دارم ، آروم بغلش کن
نازش کن
سرشو بزار رو شونت
و یواش در گوشش بگو‎ :‎
خب بسه دیگه
پاشو خیلی خندیدیم
اونجائی ک تو درس میخونی
ما مدیر مدرسه بودیــــــــــــــــــــم

با هــــر حســـ ـــی کـهـ دوستـــــ داری بخــــوان‎ ‎
‎ولی حرمتــــــ نگهـ دار‎ ... ‎
اینجــــا خانه ی دل من استــــ ــ‎ ...‎
تازه واردم....

یکی از لذتهایی که دیگه نیست.....
اینه که بدون هماهنگی بیاد خونمون،،
منم به فکر اینکه یکی از اعضای خونست درو بازکنم بدون اینکه بدونم کیه،،
بعد یهو بیاد وتامن و دید شروع کنه به خندیدن(آخه میدونه چه حالی میشم)
منم همونجایی که وایسادم بشینم...
شروع کنم به گریه کردن از خوشحالی...
دستام بلرزه ومثل همیشه تپش قلب!!!!!
اونم بیاد بغلم کنه وبگه قربون چشمات که وقتی
گریه ای میشن قشنگ تر میشن،،
من که الان پیشتم
دیدی اومدم...

King Alone
وقتی منتظرشی ...
هر یه باری که صفحه گوشیت روشن میشه ...
قلبت میریزه ...

سلاااااااااااااااااااااام..من تازه همین الان عضو شدددددددددددم..آخه ددیم شماها خیلی جوتون صمیمیه...خو منم میخوام دوستای خوب زیادی داشته باااااااشم....با منم دوست میشییییییییییین:-(
کاش مهدی بیاید این جمعه..که خدا میداند اگر نیاید چه می شود.....

روزگار...
تسلیـــــمم...
سہمم از عشق هم ،
برای تــو!

تو اوج تلاطم قلبم فقط سكوت كردم
فقط سكوت نه سيكار نه كريه نه 4جوك !! هيجي آرومم نميكنه جز صداي وز وز دلتنكي هام!

شده دلت برا کسی تنگ باشه که حتی جرات نمیکنی بهش بگی
چون میدونی میزاره پای بیکسیت
یا شایدم قکر کنه رفتی دورات رو زدی و چون هیشکی رو پیدا نکردی اومدی سراغش یا شایدم این فکرا رو نکنه ولی براش مهم نباشه که تو دلتنگشی
همه این ترسام نمیزاره بهت بگم چه قدر دلم برات تنگ شده
اره میترسم بهت بگم و تو ...
و من اینبار دیگه نتونم طاقت بیارم و ....
ولی کاش فقط یه لحظه تو هم به یادم بودی
چرا من اینجوریم چرا نمیتونم یه لحظه بهت فکر نکنم شاید چون تو اولین دوستم بودی و فکر میکردم دوست میمونیم راستی چرا من این فکر رو کردم چراااااااااااااا
حق داری خودم هم دیگه از خودم خسته شدم

دلم میخاد وقتی بعد از این همه سال دوری و جدایی و دلتنگی حسرت......وقتی به عشقم رسیدم برم بزنم رو شونه ی خدا بگم صبرو حال کردی

زیر باران می ایستم
میگویند مد است این روزها...
عشق بازی زیر باران
با اشک های ابر...
دلم برای خودم میسوزد
که ازفشار دلتنگی،
خیلی وقت است نفسم بریده بریده است.

حسادت نکن...
این که بغل گرفته ام،بعدازتو...
زانوی غم است.

نه یک نخ،
نه یک پاکت،
یک عمرهم که سیگار بکشم فایده ندارد...
تاخودم نسوزم،
دلم آرام نمیشود...

لیلای باستانی،
درناقه جوانی،
اطوارمی فروشد!!
مجنون،زاروحیران،
سرگشته وپریشان،
درگوشه خیابان
ازبهرلقمه ای نان
سیگار می فروشد!!

دلم تنگ شده واسه اون موقع هایی که:
گرسنمون میشد هرچی پیدا میشد از پنیر و مربا گرفته تا کالباس و کره و...همه رو قاطی میکردم اون بدش میومد ولی من به زور دهنش میکردم و کلی میخندیدیم ولی حالا این روزهای دوری خیلی طعم تلخی داره...