ويژه***Gole...naz***
دلتنگم...
واسه دستاي خاصترين مخاطب زندگيم...
واسه وقتايي که موهامو نوازش ميکرد...
دلتنگه روزايي ام که مامانم موهامو ميبافت برام...

مرا فقیر خواند انکه در راهش کفشهایم پاره شد...........

به این جمله،عبارت،حرف!!
"مگه به من اعتماد نداری که..."
از زبان کسی که می گوید دوستت دارم!
جوابش این خواهد بود:آری اعتماد ندارم،نه به خودت،نه به حرفایت،نه به قسم هایت.

فصل عوض می شودجای آلو راخرمالو می گیردجای دلتنگی را ...دلتنگی !!!

از لذتایی که بعد رفتنش دیگه ندارم
نفس
کشیدنه..........

فکرش را بکن!
يک روز مي آيي
و مي بيني نه من هستم؛
نه اين کلمات...

سلام ali
خوش اومدی منتظر پستهات هستم.
سلام javad
برای من هم همین اتفاق میفته(که پستهای درد ودلم تایید نشه)مشکل از کسی نیست مشکل از حرفهای منو شماس که اونقدر غم داره که قابل نمایش مقابل چشم همه نیست و تایید نمیشه.پیگیر پستهات هستم.

سلام دوستان من تازه واردم امیدوارم بتونم همه دلتنگیهامو تو اینجا باهاتون در میون بذارم البته اگه جسارتشو داشته باشم

از کنارم رد شدی بی محلی اش آزارم نداد اما اذیت شدم وقتی گفت ندیدمت!

بی احســــــــــــــاس...حرفی که همیشه بهم میزد در جواب دوستت دارم ها و عزیزم گفتن هاش که جواب من همیشه گفتن وظیفته و دیوونه شدی و بیکاری و... بود!
یه بار بعد یه جروبحثمون ازم عذر خواهی کرد و تهش نوشت دوست دارم.منم فقط گفتم "منم همینطور"...بیچاره فکر کرده بود منظورم به دوست دارمش بوده و آخرشم بدجور زدم تو ذوقش...
از همون اولشم خیلی اذیتش کردم.از اول تا آخرش.
آخرش که بهم التماس کرد و من........
درکش میکردم،حرفاشو میفهمیدم ولی نمیتونستم بمونم،چون منطقم تاییدش نکرد و فقط دوسش داشتم.
راست میگفت،خیلی بی احســــــــــــاسم!

ای خدا چرا این چند وقته همش جمعس!! ؟؟ اونم غروب...

یادت میاد روزی که شکسته بودم / از خودمو از همه خسته بودم ؟؟؟
یادت میاد اون غروب کزایی ؟؟ / غروبی که گفتی بهم کجایی ؟
با همه ی خستگی وجودم / گفتم خونه ای همه تارو پودم
شروع کردی به گفتن حرفایی که باورش سخته واسم تنهایی
تو لابلای حرفای تلخ تو / رسیدم به یه جمله ی سخت تو
گفتی که قسمت نیست که با هم باشیم
بیا تا چیزی نشده از هم جداشیم
با گفتن حرفات دلم هوری ریخت
پاهام که سست اشکامم هی میریخت ...
نمیدونی که اون لحظه چه حالی بودم
از غمو غصه پر ؛ از شادی خالی بودم
میدونم الان سرت گرمه با یکی دیگه
منو نمیبینی ؛نمیخوایو نمیشه ...
یادت میاد تمام گریه هامو ؟؟؟
ضجه هامو ؟ فریاد بی صدامو ؟؟؟
بخاطرت از همه چیم گذشتم
چی بودمو چی شدمو چی هستم ؟؟؟
اما چشاتو بستی و ندیدی ...
رو همشون پا گذاشتی ؛ دل بریدی
تقاص چی رو پس میدم خدایا ؟؟؟؟!!!!!
میخواست منو اینجور ببینه ایا ؟؟؟؟!!!!!

اسمم داره یادم میره چون تو صدام نمیکنی ...

گفتم ي سربزنم ب دوستام دلم آروم بگيره ولي داغ دلم تازه شد:((((
دلم براش ي ذره شده...هرچي زنگ ميزنم ج نميده
چرااينقدراحت دل آدمو ميشكنن؟؟؟؟؟؟؟
كاش اشكامو ميديد........
ديگه باران هم ب پاي اشكاي من نميرسه....خودم برايش باران شدم

دنیای‎ ‎عجیبی‎ ‎شده است‎ . . .
برای‎ ‎دروغ هایمان ،‎
خدا را‎ ‎قسم‎ ‎میخوریم ،‎
و به حرف‎ ‎راست‎ ‎که میرسیم ؛‎
می شود‎ ‎جان ِ تــو‎…‎