دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 64177

تاریخ انتشار : فروردين 1392

یادت میاد روزی که شکسته بودم / از خودمو از همه خسته بودم ؟؟؟
یادت میاد اون غروب کزایی ؟؟ / غروبی که گفتی بهم کجایی ؟
با همه ی خستگی وجودم / گفتم خونه ای همه تارو پودم
شروع کردی به گفتن حرفایی که باورش سخته واسم تنهایی
تو لابلای حرفای تلخ تو / رسیدم به یه جمله ی سخت تو
گفتی که قسمت نیست که با هم باشیم
بیا تا چیزی نشده از هم جداشیم
با گفتن حرفات دلم هوری ریخت
پاهام که سست اشکامم هی میریخت ...
نمیدونی که اون لحظه چه حالی بودم
از غمو غصه پر ؛ از شادی خالی بودم
میدونم الان سرت گرمه با یکی دیگه
منو نمیبینی ؛نمیخوایو نمیشه ...
یادت میاد تمام گریه هامو ؟؟؟
ضجه هامو ؟ فریاد بی صدامو ؟؟؟
بخاطرت از همه چیم گذشتم
چی بودمو چی شدمو چی هستم ؟؟؟
اما چشاتو بستی و ندیدی ...
رو همشون پا گذاشتی ؛ دل بریدی
تقاص چی رو پس میدم خدایا ؟؟؟؟!!!!!
میخواست منو اینجور ببینه ایا ؟؟؟؟!!!!!