دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اس ام اس تنهایی

  48577

گاهی وقت ها دلت فقط دستهایش را تمنا میکند ....
چقدر سخت است آرام کردن دلی که بهانه میگیرد ....
اما کاری از دستت بر نمیاد جز اینکه بگی .... ساکت باش دله دیوونه

  48574

حرفی برای اخر راه نیست فقط خداحافظ /به سر خط رسیدم لعنت به دفتر زندگیم دیگه دفترم واسه ی: نقطه سر خط جا نداره که دوباره شروع کنم/پایان تلخیست قصه ی من /مثل مرگ یک رویا /میروم اما نمیدانم به کجا /دعایت پشت سرم باشد!

  48573

تسلیت ای دل ساده/ عشقت را ببین در اغوش دیگری / تسلیت همه ی خاطرها ////////// خداحاظ عشقم / هیچ چیز دیگه برای گفتن نماند / خداحافظ . خداحافظ ای عشق من / دلم پر است از دستت . چیزی نگو فقط برو برو /

  48572

امشب خاطره ها را مرور کردم / / اه !! چی بودیمو چی شدیم !! احساسمان خاکستر شد / امشب اتیش گرفتم / من که خیلی ها رو داشتم " نمیدونم چرا حالا / حالا که بهشون نیاز دارم حالا که تنهام"" دیگه نیستن / چی بگم خدا / عجیب دردناک است تنهایی / زره زره ابت میکنه تنها که شدی مث شمع روشنی سریع اب میشی

  48570

حــالَش را داری کمی به حــالِ خودمان ،

گـِـریه کُنیم...!؟

برای دلتنگی هایمان
تنهایی مان
خستگی مان
بی کسی مان در اوج شلوغی
گریه های پنهان در پشت خنده هامان
و تمام حرفهای نگفته مان
برای هرکدام می توان
تا آخر دنیا اشک ریخت و گریه کرد..

حالش را داری؟!!!

  48568

حالـمون ديگه پرسيدن نداره ...
چون ما دچار خود سانسوري شديم ؛
و مجــبوريم بگيم که : خوبيــم !
ميفــــهمي مجــــبوريممممممم
خيــلي هم خوبيم ...
اما .... تــــــو عاقل باش و باور نکن ... !!!

  48567

دوست شدن با کسی که یه بار ترکت کرده
مثلِ پوشیدن لباس چرکات بعد از دوش گرفتنه !
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.ما که رفتیم ولی به اونی که پیششی بگو “عاشقتم” تیکه کلامته…

  48565

خــُـوش بــِﮧ حـآلـشــْــ

خــُـوش بــِﮧ حـالِ اوِیـے ـکهـ.....

ســـــالـها بـَـعد وقتے درِ آغـوشـــَــتـــ آرِامـ ـگـرفتــِهـ اسـتـــْـــ

زیــرِ ـگــُـوششـ زمـزمــِـﮧ میکــُنـے

ـقــَبلتــَـر از اوِهــآ...

هـَمـﮧ سـوء ـتــَفـاهمــ بــُـودنــد!!

  48560

طاها جان تنهایی یعن یاینکه بخاطرش 5 سال هرحرف و نگاه و فش و دعوا را سر دلت بذاری و آخرش خودکشی کنی...........نه اینکه اون نبود چون همه چیزما از دست داده بودم برای اون و 9 روز تو کما باشی و بعئ خاهرم بزنگه بگه............بخاطر تو اینجور شد بگه بخاطر احساس ضعفش دیگه نمیخامش!!!!!!!
حتی یه سر نیاد بهت بزنه !!!!!!!!!
یکی نیست بگه من همون آدم قوی بودم که تورا وادار به درس کردم
گیاه خار بودی و اینقدرروت کا رکردم که غذاتمک عوض کردی وبابات میگفت تو معجزه کردی!!!!!!!
همونیم که بعئ یکسال که دروغ شنیدم که فلان یرا ول کردم اما بازم جوابت دادم
همونیم که توی ترمینال زدی دهنم که چرا اسم اونا آوردم!!!!!!
همون آدم قوی هستم که نشد یک باررو حرفت حرف بزنم!!!!!!
همونی که وقتی گفتی باید بخاطر من دانشگاهتا ول کنی و بیای شهر من درس بخونی درسما نصفه ول کردم و موندم خودم و نگاها و حرفای بقیه............
بعد کی ضعیف بود>؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه یه آدم چقدرتوان داره ؟؟؟؟؟؟؟؟
بقران کوه بود ریخته بود برسه به منم که یه دختر بودم..........
چجور انتظار داشتی ضعف دیگه نداشته باشم........
یکی جوابم منا بده...............!!!!!!!!!!

  48558

نه زیبــــــایم ، نه مهــــــــربانم... !!!! فراری از دخــــــــتران آهن پرســــــت و پســــران مانـــــکن پرســـت... فقــــط برای خــــودم هـــــستم... خــــــوده خــــودم ! مــــــــــــــــــــال خودم ! صبورم و عجول!!! ســــــــــــــنگین... سرگـــــــــــــــردان... مــــــــــــــــــــــــــــغرور... قــــــــــــــــــــــــــــــــــــانع... با یـــک پیچـــــیدگی ســـاده و مقـــــــداری بی حوصـــــلگیه زیــــاد!!! و بــــــرای تویی که چـــــهره را می پرســــــــــــتی نه ســــــــــــیرت آدمــی ؛ هــــیچ ندارم راهــــــــــت را بگیـــــــــــــــــــر و بـــــــرو!! حوالی ما توقف ممنــــوع است...

  48557

يهـ وقتــايي تو زندگيتــــ ميرسه كه بايد دستتـــ و بزني زير چونه ات و جريانــ زندگيتـــو فقط تماشــا كني بعدشم بگي:********** بهـ دركـــ ــ**********...!

  48556


بعضـــي ها رهگذرند... از همــان اول... مي آيـــند كه بروند... مي آينـــد كه نمانـــند... يادت باشـــد هيچ وقت دل نبنـــدي به بودنشــان... چون وقتـــي بروند تو مي مانـــي و دلـــي كه ديگـــر تا ابد دل نمي شـــود برايت...

  48555

رها و طاها جان
تنهایی یعن یاینکه بعد دوسال و 8 ماه بهش اس بدی کل دوستات و ولنتاین را تبریک بگی و برا اونم بره!!!!!!!!!!!
بعد برات به اسم مستعارش پیام بیاد..........
با صدتنا ذوق و گوشیتا برداری ببینی چی داده!!!!!!!!
اس داده تو منا دور زدی ...........
گریه افتادم و نشستم و اس دادم چرا دروغگو!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میدونین چی جواب داد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر دوستم داشتی تو این 2سال و 8ماه که رفتم چرا پارسال ولنتاین را تبریک نگفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!
داشتم خفه میشدم که اخه منکه تبریک گفتم و حتی باکستم فرستادم اما نرفتی ا زپست بگیری پس چرا یادت نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بهش گفتم بعد میگه آهان مهم نیست........ولش کن باز دوبازه دلت هوامنا کرده ولنتاین را بهونه کردی که یهم اس بدی!!!!!!!!!
اخه یکی نیست بگه پس به چه بهونه ای اس بدم؟؟؟؟؟؟؟؟
به چه امیدی؟؟؟؟؟؟؟
به چه حرفی دلخوش کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اینه جواب5 سال پای یکی نشستن................
اینه صداقت کسی که گریه میکرد منا اگه یه روز تنها بذاری میمیرم اما2 سال و 8 ماهه نیستتش!!!!!!!
اینه صداقت.............
پس دم همه اونایی که میگن روز اول ما صداقت نداریم معرفت داریم گرم..........

  48553

بزارید داستان عشق خودمو آمیتیس رو تعریف کنم.
سه سال و نیم پیش بود.من تازه مغازه زده بودم.اسم مغازم خدمات کامپیوتر آرسین(پسر آریایی)
اومد با پدرش از من لب تاپ خرید.قرار شد هفته ای سه روز بیاد پیش من تا من بهش کامپیوتر یاد بدم
سه ماه هفته ای سه روز پیش من بود.میومد و من به چشم یک خواهر بهش نگاه می کردم.یعنی اصلا فکرشو نمیکردم قراره عاشقش بشم.
بعد از شش ماه بهم گفت دوست دارم رابطمون بیشتر از این باشه پیشنهاد دوستی به من داد.من قبول نکردم یعنی اهلش نبودم.هر شب برام اس های عاشقانه می فرستاد.بعد از گذشت دو ماه خودمم وابستش شده بودم.اره واسم سخت بود اگه هر روز نمیدیدمش.اعصابم خورد میشد.
یک سال از آشناییمون گذشته بود و من هر روز عاشق تر از دیروز.
هر دو هفته یک بار میرفتم جاده چالوس.هر هفته می رفتیم دربند.هر روز ساعت 2 میرفتم جلوی مدرسش از کلاس که تعطیل میشد تا سر خیابونشون میبردمش .
دو سال گذشت.من عاشق شده بودم. با خودم میبردمش دانشگام.هر چیزی که می خواست براش می خریدم هر کاری می خواست براش انجام می دادم.فقط خوشحالی اون برام مهم بود.
سال سوم گفتم می خوام بیام خواستگاریت . گریه میکردیم از ته دل خوشحال بودیم.رفتم خونه به خانوادم گفتم.پدر و مادر خیلی مذهبین و خانواده آمیتیس خیلی مذهب براشون مهم نیست.پدرم قبول نکرد.گفت اگه قراره با این دختره ازدواج کنی دیگه تو خونه جایی نداری.از ارث محرومت می کنم.یا اون دختره یا ما....ا
رفتم به آمیتیس گفتم.گفتم قید خونه رو زدم.قید پدر و مادرمو زدم.فقط به خاطر تو.ولی به جز این مغازه و اون خونه که اجاره کردم چیزی ندارم باید از صفر شروع کنیم.خودمون زندگیمو بسازیم.
از فرداش رفتارش عوض شد.بعضی روزا جواب زنگ و اس هامو نمیداد.تا وقتی که مغازمو دزد زد.بعد از ظهرش بهش زنگ زدم و گفت دیگه بهش زنگ نزنم.
گفت با یک پسره دوست شده که وضع مالیش خیلی خوبه.می خواد تا چند وقته دیگه باهاش ازدواج کنه . من هم فقط کارم شده بود گریه . یک ماه بیشتر نگذشت که با هم ازدواج کردن.هفته پیش عروسیش بود.
و من موندم دوری از خانواده دوری از دوستام دوری از فامیل.
من به خاطرش تو روی پدر و مادرم وایستادم ولی اون منو به پول فروخت
رفت ........
زندگی طاها هم این بود دوستان.
خدایا چنان کن سرانجام کار .... که تو خوشنود باشی و ما رستگار

  48550

ویژه دلکنده
من اردیبهشت 66 متولد شدم 25 سالمه
الان هم اگه گریه می کنم واسه خودمه واسه دلمه واسه اعتمادمه که رو هر دختری از دست رفت.
مامانم تو این مدت خیلی دختر بهم پیشنهاد داده بریم خواستگاری
چطوری به یه دختر دیگه اعتماد کنم؟
دختره ی بی صفت می گه اگه دوستم داشته باشی نمی ذاری این ازدواج سر بگیره دیشب تا صبح مسیج داد
بعدم که من جواب ندادم می گه
چطوری دلت میاد یه نفر داره اینور گوشی می میره تو بیخیالی
بابا لامصب تو مگه دلی هم واسه من گذاشتی؟
بقول یاس
وقت رفتنه وقت دفن قلبمه
و خودت مي دوني تمومه الكي جو نده
حرف هاي تلخت هم كه نمك زخممه
و تنها دلخوشيم به قلم دستمه
اشکای من لایقه اون هربله آهن پرست نیست
گریه من واسه اون محبت و مهر و معرفت و وفاییه که خرجش کردم نمی خوام سرش منت بذارم اینا رو می گم تا آروم بشم
خوشحالم که خدا چهره واقعیشو بهم نشون داد
من حتی شب قبلش ی خواب بد دیدم...
واسه همین فکر امتحان کردنش زد بسرم.
.
.
.
.
.
فکر نكني اهل جبران يا انتقامم
خودم بايد دقت مي كردم تو انتخابم