بر مزارم گریه کن اشکت مراجان میدهد=ناله هایت بوی عشق وبوی باران میدهد=دست بر قبرم بکش تا حس کنی مرگ مرا=دست هایت دردهایم را تسلا میدهد=وقت رفتن لحظه یی برگرد قبرم راببین=این نگاه آخرت امید ماندن میدهد!

نیستی در باورم باران گرفت
خاطراتت در وجودم جان گرفت
درعبور از فصل باران های سرد
بی تو بودن نقطه ی پایان گرفت.

دانه هایی از عشق کاشتم!
خوشه هایی از غم برداشتم!
خیانت...
تکرار...
و رویش نفرت ....!

دانه هایی از عشق کاشتم!
خوشه هایی از غم برداشتم!
خیانت...
تکرار...
و رویش نفرت ....!

دانه هایی از عشق کاشتم!
خوشه هایی از غم برداشتم!
خیانت...
تکرار...
و رویش نفرت ....!

وای امشب به قسمت اس م اس های تنهایی رفتم دلم بدجور گرفت خدایی واقعا ناراحت شدم همیشه واسه اون قسمت اس میذاشتم اما هیچوقت اونجا نرفتم آخه عادت دارم اسمسارو از صفحه اصلی میخونم قاطی...دیدم چه خبره بعضی از داداشا و آجیای گلو مهربونم که خنده به لبامون میارن چه غمای بزرگی دارن واقعا شرمنده اتونم...راست گفتن آنکه میخندد غمش بی انتهاست بعضیاتون اصلا فکر نمیکردم اینجور غم داشته باشین حالا میفهمم چقد دلتنگیای من بیخود بوده..امشب با همین دلم که بعد خوندن پستاتون کلی شکسته از خدا میخوام که ایشالا به حق علی (ع) همه داداشا و آبجیای عزیزم به زودی زود تمام غصه هاو درداشون تموم شه و اونا که اذیتشون کردن جواب بدیشونو ببیننو ...دیگه شماهیچوقت رنگه غم و غصه رو نبینین...
واسه منم دعا کنین اشتباه اونایی که این کاراو کردن و نکنم و دل اونی که دوسم داره رو نشکنم..حالا فهمیدم نه پول،نه قیافه هیچکدوم جایگزین عشق و دوست داشتن نمیشه...فداتون بشم ایشالا نتنها لباتون بلکه دلاتونم بخنده واقعی...به قول دوستم بالاخره یه روز خوب میاد..خیلی دوستون دارم...کوچیک شما **لیلا**

چارلی چاپلین هم از افسردگی مرد...
اونم شاید مثل من شبها که میرفت تو رختخوابش با خدا میگفت:خدایا امروز خیلی ها رو خندوندم اما یکی نیومد منو بخندونه شاید همه فکر میکنن چون میخندونمشون ناراحتی ندارم اما نمیدونن که................
من چون کسی نیست باهاش درددل کنم این پستو زدم
خدا خدا خدا خداااااااااااااااااااا

بــــیــــ ـ ـ مــــنـــظـــورهــــایــــ ـ ـ ˙·٠•●♥ هادی(R) ♥●•٠·˙
به ســلامـــتـــیــ ـ ـ ـ دوســتـــیـــ ـ ـ کهــ ـ ـ بــعــضـــیـــ ـ ـ حــــرفــــ ـ ـ هـــــا رو تــــــو دلــــشــــ ـ ـ نــــــگــــهــــ ـ ـ مـــــیــــدارهــــ ـ ـ و مــــیـــشـــکـــنــهـــ ـ
امـــــا بــــــازمـــــ ـ ـ حـــــرفـــیــــ ـ ـ نمیــــــزنـــــهــــ ـ ـ
هــــمـــــهــــ ـ ـ حـــــرفــــ ـ ـ هـــــا و تـــــحقـــیـــــر هـــــا رو به جـــــونــــ ـ ـ میــــ ـ ـ خـــــــرهــ ــ ـ
امـــــا بــــــازمـــــ ـ ـ حـــــرفـــیــــ ـ ـ نمیــــــزنـــــهــــ ـ ـ
فــقــــــط بــــــرا ایــــنــــکـــهــ ـ ـ رابــــــــطــهــــ ـ ـ دوســـــتـــشــ ـ ـ بـــــا عـــــشقـــشــــ ـ ـ بـــهــــــمـــ ـ ـ نـــــخـــــورهـــــ ـ ـ
امــــا آخــــرشـــ ـ ـ بــــازمـــــ ـ ـ آدمـــ ـ ـ بــــــدهــ ـ ـ قــــصــهـــ ـ ـ میــــشـــهـــ ـ ـ
لایــــــکـــــ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ به ســـلامتــیـــشـــ ـ ـ

" بـــازم ویـــژه مـــســـیــحـــا "
قــــدِ مـــتــوســط ، چـــشــای مــشــکــی ، دمـــاغ عــقــابــی ، لاغــروضعـیـف تـــا دلـــت بــخــواد
آرایــش مــیــکــرد در حــد مــعــمولی ، عــیـــنــکــی ام شـــده بــود جـــدیـــدن.....
بــیــشـــتــر وقـــتـــا چـــــــادرم مـــیـــپــوشــیــد مــگـــه وقـــتــایــی کــه خــســتــه بــود اونوقـــت حــتــی
خــــودشــم نـــمـــیــتــونــســت راه بــره چـــه بــرســـه بــخــواد چـــادرشــو جــمـع و جــور کــنـه...
یـــه بـــاربـــهـــم گـــفــت تــو عــــاشـــق چـــیـــه مـــن شــــدی؟؟؟؟
مـــن : عــاشـــق دلــِـ پـــاکـــت ، قــلــب مــهــربــونــت ، صــداقــتـــت ،،، بـــی ریـــا و بـی آلایـــش ،
خـــســـتـــه و بـــریــده ، داغـــونــو عــاشـــق، دیــونــه تــر از خــودمــــ..... ( زد تــو حــرفــمـو گــفــت)
گــفــت : بــاشــــه بـــابــــا قـــانـــع شـــــددددم ....... " دیــــوووووونـــه "......
:-)))))))))
لایــک = واقــعــا مـــن دیــوووونـــمــ ؟؟؟

میدونی کجای شکست عشقی سخته؟؟؟؟؟؟
غیرتش!!!!!
وقتی میبینی تن عشقت که قرار بود توی آغوش تو بخوابه.......
شبا توی آغوش یکی دیگه آرومه.........
خدایا یا غیرتم را بگیر........
یا فکرش را......
(دارم دیوونه میشم خدا)

اولین بار که گفتی دوستم داری

گریه ام گرفت…

حالا اگر کسی بگوید دوستم دارد ؛

خنده ام میگیرد…

سیلی زد و گفت:تو به من خیانت کردی.
گفتم:تو هم بکن…
چند ماه گذشت تا او را سوار ماشین عروسش دیدم!
با خنده اومد سراغم و گفت:دیدی تونستم منم خیانت کنم؟!
داماد اومد با من روبوسی کرد و گفت:خیلی مردی!گفتی چیکار کردی؟
خندیدم و رفتم؛بعدأ فهمید که سرطان داشتم!
اومد و گفت:بی معرفت چرا این کارو کردی؟
گفتم:من تو عروسیت خندیدم ولی تو توی ختمم گریه نکن…
و این بود دل من…

میشه تنهایی بازی کرد
میشه تنهایی خندید
میشه تنهایی سفر کرد
ولی خدایی خیلی سخته تنهایی
تنهایی را تحمل کرد

فلاااااانی ؟؟؟؟اره با توام تویی که رفتی و هیچ ردی ازخودت به جا نزاشتی بیا ببین که از تنها هم تنهاترم.......توهمینو می خواستی به خواستت رسیدی

(واسه همه کسایی که میگن ما تنهاییم)

خدایا تو را عاشق دیدم و قریبانه عاشقت شدم
تو را بخشنده پنداشتم و گناهکار شدم
تورا وفا دار دیدم و هر جا که رفتم بازگشتم
تو را گرم دیدم و در سرد ترین لحظات به سراغت آمدم

تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی؟؟؟