دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اس ام اس زیبا

  81226

آرزوهای ویکتور هوگو برای تو (سری نهم)
ﺑﻌﻼﻭﻩ، ﺁﺭﺯﻭﻣﻨﺪﻡ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻲ

  81198

ز آجیل سفره عید چند پسته لال مانده است
آنها که لب گشودند ، خورده شدند
آنها که لال مانده اند ، می شکنند
دندانساز راست می گفت
پسته لال ، سکوت دندان شکن است

  81182

بغض بزرگترین نوع اعتراض در برابر آدم هاست
اگه بشکنه دیگه اعتراض نیست.التماسه....
دکتر علی شریعتی

  81113

! ! ! ! ! ! ! ویــــــــــــــژه M 2 S ! ! ! ! ! ! !

این روزها با اینکه "نامرد" نیستیم، بهمون میگن نامرد . . .
با اینکه "بی وفا" نیستیم؛ بهمون میگن بی وفا . . .
با اینکه "خیانت" نمیکنیم، بهمون میگن خیانت کار . . .
و هزارتا با اینکه . . .
- پس چه بهتر که اینطوری باشیم و اینارو بهمون بگن . . .
لایک = درسته

  81097

من از مرگ ماهی ها میترسم وگرنه درد دلم را به دریا میگفتم

  81085

زیرآبتان اگر در ثریا ھم باشد عزیزانی از رفقایتان بہ آنجا خواھند رفت و آنرا میزنند....

  81083

از گابریل گارسیا مارکز می پرسند: اگه بخوای یه کتاب صد صفحه ای در مورد امید بنویسی، چی می نویسی؟
میگه: 99صفحه رو خالی میذارم، صفحه ی آخر، سطر آخر می نویسم:
"امید آخرین چیزیست که می میرد"

  81078

دردي كهنه وپنهان قلبم راميفشارد؛
انگارخداهم گوشهايش پر شده؛
خدايا هواي دلم ابريست؛سرم رابه كدامين شانه تكيه دهم ؟؟
تنهاي ميخواهم و يك دل سيرگريه؛شايدآخربه رحم آمدي!!!
"احساسم"

  81068

پدرمان جوراب بافی داشت. چرخ جوراب بافيش يک قطعه داشت که زود خراب می شد و کار می خوابيد. عباس قطعه را باز کرد و يکی از رويش ساخت. مصطفی هم خوشش آمد و يکی ساخت. افتادن به توليد انبوه. يک کارخانه کوچک درست کردند. پدر ديگر به جای جوراب، لوازم يدکی چرخ جوراب بافی می فروخت.
خاطره ای از زندگی شهيد مصطفی چمران

  81066

اگر تمام حلزونهای عالم دست به دست هم بدهند تا به چین رنج هایت سفر کنند؛ باز هم کاری از پیش نخواهند برد ، گیرم عصاره شفابخش هم داشته باشند. چین و چروک رنجهایت را مرهمی نیامده مادر ...
لایک:به بهشت نمیروم اگر مادرم انجا نباشد.

  81052

دیگه این روزها قهرمانی هم نیست که ازش تقلید
کنیم

دیگه این روزها انسانی هم نیست که کمالش در مااثر
بکنه

  81047

امروز من کپی دیروز من است وفردا کپی امروز من ......
مرداد شبیه تیر
92شبیه 91
عجب تکراری شده این روزهای من

  81035

******************(!!!و؟؟؟)علامت اختصاصی abas_m223
((اینو جایی خوندم))
یه دختر و پسر که روزی همدیگر را باتمام وجود دوست داشتن ، بعد از پایان ملاقاتشون با هم سوار یه ماشین شدند و آروم کنار هم نشستن ... دخترمیخواست چیزی را به پسر بگه ، ولی روش نمیشد ..!پسر هم کاغذی را آماده کرده بود که چیزی را که نمیتوانست به دختر بگوید در آن نوشته شده بود ...پسر وقتی دید داره به مقصد نزدیک میشه، کاغذ را به دختر داد ..دختر هم از این فرصت استفاده کرد و حرفش را به پسر گفت که شاید پس از پایان حرفش پسر از ماشین پیاده بشه و دیگه اون را نبینه ...دختر قبل از این که نامه ی پسر را بخواند ، به اون گفت :دیگه از اون خسته شده ، دیگه مثل گذشته عشقش را نسبت به اون از دست داده و الان پسر پیدا شده که بهتر از اونه ..!پسر در حالی که بغض تو گلوش بود و اشک توی چشماش جمع شده بود ، با ناراحتی از ماشین پیاده شد............در همین حال ماشینی به پسر زد و پسردرجا مــُـرد ..دختر که با تمام وجود در حال گریه بود ، یاد کاغذی افتاد که پسر بهش داده بود!وقتی کاغذ رو باز کرد پسر نوشته بود: ' اگــه یــه روز تــرکــم کـنــی میــمیــرم

  81032

خدايا؟؟؟صداي شكستنم امروز گوش هفت آسمونت رو كر كرد....تو هم شنيدي؟؟؟

  81030

همیشه از این می ترسم که نکند جفت من با دیگری جفت شود و سهم من فقط...جفتک!!!!!!!!