"ســنت فـاطمـه(س)"
.
وقـتی یـک زن،بـدون حـجاب تـو جـامـعه ظاهـر بـشه...
یـعنی ایـنکه هـیچ چـیز ِ خـاص و بـاارزشـی بـرای پـنهـان کـردن از غـریـبه هـا نـداره...!
و هــر مـردی کـه اون رو بـبیـنه فـقط درگـیره خـصوصـیات ِ ظاهـری ِ اون زن مـیشـه!!!فـــقط!!!
ولـی...
وقـتی یـک زن پـوشـیده بـاشه و حـجابـش رعـایـت بـشه...
یـعنـی بـرای خـودش،شـخصـیتش،زن بـودنش...ارزش و حـرمـت قـائـله...!
شـایـد تـو دلـتون بـگید:بـابا بـه ظاهـر نـیسـت بـه دلـه!!!بـه بـاطـنه!!!
مـن رفـتم از دانـشمـندان ِ عـزیز خـواهـش کـردم یـه "چـشم" بـهم نـشون بـدید کـه قـبل از ظاهـر بتونـه دله شـخص رو بـبیـنه...
مـتاسـفانـه هـمون اول عـذرمـو خـواسـتن..!
بـعضـیا مـیگن...
دلـیلی نـداره زن بـخـواد خـودشـو بـپوشـونـه و پـارچـه بـپیچه دور ِ خـودش...
خــیلی سـاده بـگم...!!!
خــود ِ مـــن...
وقـــتی یـه چـیز ِ خـــیلی بـا ارزش دارم...
دوس نـدارم کــسی ازش بــهره بـبره!
سـعی مـیکنم از دیــد ِ هـمه پـنهـانش کـنم...
شــایــدم تــصمـیم گـرفــتم تـقدیــمش کــنم بـه کـسی کـه از هـمه بـرام عـزیز تـره...
سـربـلند بــاشـــید...
اس ام اس زیبا
چند روز پیش سوار اتوبوس بودم کنارم یه پسری حدود 20 ساله نشست پیشم که مشخص بود شیشه کشیده بود .
اول آهنگ میتیکومون رو گذاشت و روش دنس گرفت :))
بعد آهنگ یاس رو گذاشت و روش خوند :))
دیگه همه صداشون در اومد یکی بهش گفت آقا شما اینجا تنها نیستی که بعد پسره گفت آره من تنها نیستم چون خدا رو دارم و دیگه فاز دینی برداشت :))
یه ده بار گفت صلوات بفرستید و فک کنم تنها کسی که صلوات میفرستاد باهاش من بودم :))
خود عزیزان دل من چه فرقی میکنه کی میگه صلوات بفرستید چه یه دیونه و چه یه عالم :))
ای خدا مردم صلوات نمیفرستادن چون فکر میکردن این یارو دیونه است و نباید محلش بدن :))
بعضی مواقع دوست دارم به دنیا بگم حالم ازت بهم میخوره که حتی مردم رو عوض کری و همه احساس روشن فکر بودن بهشون دست میده:))
دیگه باید شبها هم با عینک آفتابی رفت بیرون چون روشنفکرها زیاد شدن ماشالله.....
مگر اینکه برفی بیاید تا بتوانیم "آدم" بسازیم ...
روزی که فکــر می کنی یه کسی رو از ته "دِل" دوس داری . . .
هیچ وقت "وِلـــش" نـکن . . .
ممکنه دوباره تــکرار نشه . . .
باید 10 ، 15 سال بگذره تــا بفهمی همون "یه بـــــــــــار" بوده . . .
که حــالت دیگــه خوب نمیشه . . .
"عشـق" یعنی حــالـت خوب باشه . .
از طرف سایلار :
بچه ها یه چیزی بگم باورتون نمیشه ...
دقیقا 2 روز پیش رفته بودم دادگاه .. (خلافکارم خودتونین ) ...
آقا دو تا خانواده سر پسته دعواشون شده بود ... فک کنین؟>؟
چاقو کشی کرده بودن واسه پسته
یکیشون میگفت : فرهاده بووووووق ... پسر تو همه پسته ها رو خورده ..
اون یکی میگفت : خودت بووووووقی .. پسرم خوب کاری کرده ..
خدایا اینجوری پیش بریم ... زندگی به کجا میکشه ؟؟؟
فقط با خیس کردن دمپایی هام توی دستشویی تونستم خودمو آروم کنم
قیافه من : (@_*)
حضار محترم در دادگاه : (^_$)
پسته : (^^^)
کارلوس کی روش : (#_#)
واسه نوشتن دردام ورقه كمه
مجبورم بدنمو خط خطي كنم
من يه آدم لالم كه زياد حرفام
يه معتاد لعنتي به سيگار مگنا
چندساله گم ام توروزايي كه گذشت
خودم آجر ميذارم روديوارغم هام
در برابر تقدیر خداوند مانند کودک یک ساله باش که وقتی او را به هوا می اندازی می خندد...چون ایمان دارد که تو او را خواهی گرفت...
گفتم چقدر احساس تنهایی می کنم:(
گفتی من که نزدیکم...
(بقره 186)
عجله داشتم/تندتند راه میرفتم/محکم به چیزی خوردم...آدم بود- منتظر بودم بگوید:کوری؟.....دستش را به طرفم دراز کرد-با من دست داد...انسان بود...!!!
***شاید زیاد باشه. به یبار خوندنش می ارزه***.
باز با آن دیگری دیدم تورا. جای اخم و قهر خندیدم تورا!!
باز گفتی اشتباهت دیده أم. گفتمت: باشد. بخشیدم تورا.
بازهم این قصه أت تکرار شد.
با رقیبان رفتنت انکار شد.
آنقدر رفتی که دیگر قلب من. از تو و از عشق تو بیزار شد.
آن رقیبان یک شبت میخواستند. ذره ذره پاکی أت میکاستند.
شب به مهمان خانه أت مهمان شدند.
صبح اما از بَرَت برخواستند...
آمدی گفتی پشیمانی دگر.
گفتمت توبه به گرگان چاره نیست...
گفتی أم چون کوه ایمانی دگر.
گفتمت: باشد. بخشیدم تورا.
اخم کردم، خندیدم تورا.
زین حکایت چندی نگذشته بود.
باز با آن دیگری دیدم تورا....
اگه به نظرت لایک داشت. بزن او لایک رو
هرچه زمان میخواهد بگذرد،لحظه ای از یاد نبردمت که بخواهم یادت کنم...
همیشه میخواستم یکی من - یکی تو باشه
.
.
.
وقتایی که تو 2تا مسیج میزنی و من یکی احساس میکنم دارم کم میذارم و زود مینویسم " دوستت دارم "
....و...
..........گاهی وقتا نمیدونی گریه کنی یا بخندی...
....حتی در جاده صاف هم لنگ میزنی ......
..................سرت رو میگیری بالا...سینتو میدی جلو ......
.......محکم قدم برداری ..بازم درد امانت نمیده ........
............مجبوری لنگ بزنی و اشک بریزی و لبخند بزنی .......
..........................گاهی دلتنگی چنین میکند..!!!
...و.....
.....کاش اکنون شانه هایت اینجا بود............
.............چشمانم میخواهد ببارد.................
....جایی را برای تکیه کردن میخواهد......................
.....................شانه هایت را کم دارد تا ببارد.......
..تا خیس کند شانه های آبی تو را..........
...............................!!
این روزها خوبم.....
وقتی نگاهت هنوز
گاه گاهی ب دل شکسته ام می افتد.....
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 23690
کل بازدید: 512179012