دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

چند وقت پیش ی سری مهمون داشتیم ک خیلی باهاشون تعارف داشتم یعنی برای شازدشون!رو ما نظر داشتن منم حسسسسااااسس آخر شب همه دور هم نشسته بودیم در مورد ی مسئله ی خیلی مهم بحث میکردیم هر کسی ی نظری میداد منم گفتم الآن وقتشه ی خودی نشون بدم تا اومدم دهنمو باز کنم یهو گودزیلاشون هشت سالشه برگشت گفت وقتی چارتا مهندس دارن حرف میزنن ی عمله بنا نمیاد وسط بگه استامبولی!
یعنی لاااااااااللل شدما!!!من همسن این بودم فک میکردم این استامبولیه همون لوبیا پلو خودمونه!!!حالا ضایعگیش ب کنار پسره رو بگو ی خنده ی شیطانی تمسخر آمیزی زد بهم میخواستم بگیرم جفتشونو لهههههه کنم!

دیروز بابام میگه بزار عید قربان که اومد تو رو بجای گوسفند قربانی میکنم!!!!!
اونوقت مامانم میگه نه بابا عید قربان دیره بیا همین عید فطر قربانیش کن!!!!!
الان من کاملا گیج شدم !!!!!!
نکنه من گوسفندم خودم خبر ندارم!!!!!
الان واقعا با خودم در گیرم!!!!!
اینا پدر مادر واقعی منم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بنده اعتراف ميكنم كه يك بار وقتى وارد بيت الخلأ(دسشويى)شدم با ملاج رفت تو نقطه ى ... بنده از تمام كسانى كه دارن مخندن شكايت ميكنم و بايد بگم كه ارسطو هم چند بار قبل مرگش افتاده بود الان بايد ب چيزش بخندى؟ مرتيكه ى بوووووق؟.....نخند آقا ......ميگم نخند......ميخنده.....خودت بودى ميخنديدى؟.....-نيشو ببند_نخند..-مگه كرى نميبينى ميگم نخند؟.-مگه كورى نميشنوى اين جا چى نوشته؟

یه خاله دارم که حدودا 26 سالشه و پرستاره(البته تو طرحه)تو بخش
آی سی یو بیمارستان مشغوله.با یکی از همکاراش که هم شیفت میشن
تبانی میکنن داروهای مریض و نمیدن که بمیره و خلاص بشه.
میخوام زنگ بزنم به احسان علیخانی به عنوان پرستار نمونه دعوتش کنه
ماه عسل.
خداییش فک و فامیله داریم؟
قتل انجام میده میگه میخوام تخت بیمارستان خالی بشه!!!!!

اعتراف می کنم اون موقع که تازه گوشی گرفته بودم برام یه اس فینگلیسی اومد منم نتونستم بخونمش خیلی جدی گفتم:چه قدربدخط نوشته
در اون لحظه:
من:))))))))))))
موبایلم:((((((((((
فرستنده ی اس:((((((((((((
به افتخار خودتون بزن لایکو

ینی من خرابه اون دسته از 4جوکیام که هنو پست از کوره در نیومده لایکو میزنن!!
از تولید به مصرف که میگن ینی این...!!

به همون نسبت که پدرا سعی میکنن کولر خاموش کنن مادرا هم سعی میکنن در اتاق بچه ها رو باز بذارن...؟

دقت کردین تو مادرانه ، دست رها که شکسته از رو لباس گچ گرفتن ....
یعنی همش قابل تحمل بود به جز این یکی!

ما عادت کردیم وقتی فیلم به تیتراژ رسید:
اگه توی خونه باشیم دستگاه رو خاموش کنیم،
اگه توی سینما باشیم سالن رو ترک کنیم!
ما توی زندگیمون هیچ وقت کسانی که
زحمت های اصلی رو برای ما می کشن نمیبینیم،
(ما فقط دوست داریم کسانی رو ببینیم که برامون نقش بازی می کنن)

به سلامتی لبخندی که کمک میکنه برا همه توضیح ندی حالت داغونه.

همین فروردین 92 بود که تو محضر رفتیم که مراسم عقدم توسط حاج آقاخونده شه. قبل از خطبه گفت عروس خانم و آقا دامادشناسنامه هاشونو بدن . هیچی دیگه دیدم شناسناممو جا گذاشتم
و اینگونه بود که سوتی های من از اون موقع تا الان همچنان ادامه داره
هه هه به خودت بخند
خودتم میبینیم
بعلهههههههه

ماه رمضون سال پیش عموم ی روز موند خونمون ی ساعت قبل از سحر بیدارش کردیم از همون دیقه اول شروع کرد به خوردن تا دم اذون 5 دیقه مونده ب اذون گلاب به روتون رفت wc وقتی اومد بیرون تازه الله اکبر اذون رو گفته بودن اونم با دوی ماراتون خودشو رسوند ب سفره ی لیوان اب بلند کرد خورد همه از خنده پوکیده بودن این عینهو تام ک چشماش درجه ای میشن 2 لیوان اب و سر کشید
بش گفتم روزتو خوردی تموم.... گفت:اگه تو روز تشنم میشد خدا هم راضی نبود
ب نظر من خدا ب زور خاندان مارو تو جهنمم راه نمیده میترسه فرشتهاش از کارای ما خندشون بگیره کارشون رو خوب انجام ندن:دی

@@ @@ @@ اونجوری نگام نکنین خب!!!!!!!! باشه بابااااااااااااااا میگم من همیشه بچه هایی که بخاطر نمره پاچه خواریه استادو میکردن یا التماس و زاری میکردن دست مینداختمو مسخره میکردم تو دانشگاه:))))) اعتراف میکنم ترم پیش بخاطر 20صدم فقط 20صدم واسه 10گرفتن از استاد به همه کس رو انداختمو شماره استادو پیدا کردم بهش زنگ زدم با گریه وکلی ناله درمورد بدبختیام(که البته خودمم باورم شده بود)بعد 5بار زنگ وتوسل نمرمو داد وووووووووو خیلی شیک قبول شدم :))))) جایی نگینا همکلاسیام بفهمن سوژم میکنن

من ی مدت تو این دفترای فروش سیم کازت کار میکردم.
خودتون بهتر از من از اثرات مخرب رایتل اگاه هستین..
به خدا من نمیدونستم که این جوری میشه...
مهمون داشتیم منم از همه جا بی خبر داشتم تبلیغ رایتل میکردم
همه خانومای فامیل استقبال کردن ولی اقایون همه گفتن سیم کارت رایتل که داریم...
دیگه بقیه شو نمیگم چون خودتون میتونید حدس بزنید..:-)
و اینگونه امار طلاق تو خونواده و فامیل بالا رفت :-)

ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺎﺩﺭ !
ﮔﻔﺖ : ﺟﺎﻧﻢ !
ﮔﻔﺘﻢ : ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻡ !
ﮔﻔﺖ : ﺑﺠﺎﻧﻢ !
ﮔﻔﺘﻢ: ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ !
...ﮔﻔﺖ: ﭘﺮﻳﺸﺎﻧﻢ!
ﮔﻔﺘﻢ: ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﻡ !
ﮔﻔﺖ : ﺑﺨﻮﺭ ﺍﺯ ﺳﻬﻢ ﻧﺎﻧﻢ !
ﮔﻔﺘﻢ: ﻛﺠﺎ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ !
ﮔﻔﺖ : ﺭﻭﻯ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ !
ﮔﻔﺘﻢ: ﭘﺎﺭﭺ ﺁﺏ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺭﻭ ﻓﺮﺵ !
ﮔﻔﺖ : ﺍﻯ ﺧﺪﺍ ﺫﻟﻴﻠﺖ ﻛﻨﻪ،ﺑﻤﻴﺮﻯ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺸﻢ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺖ!!!