دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

میخاستم از چارراه رد شم
چراغ ماشینا قرمز بود
زود دویدم که تا سبز نشده رد شم گیر نکنم
تا اومدم رد شم یه زنه با سرعت ۱۲۰ تا میخاست گردش به راست کنه منو دید زد رو ترمز !
من :o
چند

من هنوز نتونسم عددي برايه قدرت فضوليه پت و مت(مادرم و خالم)
پي ببرم .
تو يه كاغذ كوچيك نوشتم (امروز ميميرم)با خط مورچه اي گذاشتمش تو جيب كوچيك شلوارم....
رفتم بيرون يهو شوهر بچه ي دختر عمويه بابام بم زنگ زد گفت شروين حالت خوبه؟
من اره
امروز بايد بياي خونمون
من نميتونم
خفه شو فك كردي نميدونم ميخواي خودكشي كني؟؟؟
من چشم ولي ميشه ادرس خونتونو بدين؟
باشه حق داري راسش تاحالا نيومده بودي خونمون:|
وقتي رفتم خونه از مادرم قضيه رو جويا شدم گفت هيچي ادامس ميخواسم تو جيبت اون كاغذو پيدا كردم خالت زنگ زد منم بغضم تركيد براش گفتم ولي فك نكنم ب اونا گفتم فق ب فاميلايه نزديك گفتم بزا ببينم احتمالا خالت گفته اه چقد فضوله...
من فق ميخواسم اگ مردم بگن ميدونس بيچاره-اين طرفندو همينجا ياد گرفتم-

امروز دمه ارايشگاه - زنونه-منتظر دوستم بودم .
يه خانوميم كنار من دمه در واستاده بود -سانتي مانتال-داد زد فرشته زودتر بريم دير ميشه يهويي يه خانومي اومد بيرون با يه پوشش زخيم از ارايش رويه صورتش با موهايه شينيون ولي شال گذاشته بود با مانتو و شلوارم بود ب نظر نميرسيد بخواد بره عروسي ولي ...
هيچي اخرش دوستش گفت (اخر كدوم كافي شاپ ميريم؟؟؟)
دختره(نه بريم قليونسرا)
من چ عرض كنم اخه كافي شاپ و قليونسرا ميرين عروسي يه جا ديگس:|
خدارو شكر كردم ك دوسته من مثه اينا نيس يهو ديدم يه خانوم ديگه در اومد اونم احيانا ميخواست بره عروسي كشيدم كنار رد شه زل زد بم...
يكم ك دقت كردم ...بعععععععله خاك بر سرم كردن
(هيچوقت در باره ي كسي قضاوت ب نكنين سره خودتونم مياد)-سرم اومد ك ميگمااا-

ما دیوارای خونمون نازکه صدای طبقه پایین میاد بالا !!
امروز ظهر همسایمون 3 - 4 تا عطسه کردپشت هم ، داد زدم عافیت باشه !
یهو صداش اومد میگه : نوکـــــــــــــــــرم!

يكي از فاني هاي دوران بچگيم اين بود كه عروسكاي خواهر كوچولومو از بالاپشتبون پرت كنم زير تا دست و پاشون بشكنه... بعد باند پيچي شون ميكردمو تحويل خواهرم ميدادم تا صدا گريش درآد
يــــــــــــــعك حالي ميبردم من ;)))

سره کلاس بودم.
استاد: کی درسو متوجه نشد؟
من: من متوجه نشدم
استاد : می خاستی گوش کنی
من: کره خر :)
استاد: چیزی گفتی؟
من: می خواستی گوش کنی
از کلاس اخراج شدم اما کاملا ارزششو داشت

به من ميگن ضد موبايل. چرا؟ چون تو تركوندن موبايل ركورد دارم:
موبايل اوليمو خواهر 5سالم انداختش تو ماشين لباسشويي شستش
موبايل دوميم شيرجه زد تو چاه دستشويي
موبايل سومي هم پام رفت روش صفحش تركيد
موبايل چهاريم هم همين چند وقت پيش جن زده شد خودش به اينور اونور زنگ ميزد و روشن خاموش ميشد
آخرين موبايلم هم فعلا حاش خوبه فقط نميدونم چرا روشن نميشه!!؟

یه بار به مامانم گفتم مامان یه ده تومن بده برم گوشیمو درست کنم مامانمم گفت ندارم!(تو دلشم گفت دارم نميدم بله همچين گوشاى شنوايى دارم)منم لجم گرفت و یه روز که خونه تنها بودم رفتم خونمونو گشتم و بالاخره تو لوله بخاری!!یه تراول پنجاهی پیدا کردم و برداشتمش.چند روز گذشت و مامانم فهمیدو همون اول اومد پیشم و پرسید پولامو تو برداشتی؟!منم گفتم نه پولای خودم بود ،بابا که گفت که مال اون نیست توهم که گفتی پول ندارم منم گفتم حتما مال منه!!رفتم باهاش گوشیمو درست کردم.مامانمم کف کرد هیچی نتونست بگه فقط با ملاقه زد تو سرم دور سرم ازون ستاره ها پیچید!!!

ﯾﺎﺩﺷــــــ ﺑﺨﯿﺮ ﯾﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﺎ 5 ﺗﺎ ﯾﻪ ﺗﻮﻣﻨﯽ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﻣﻐﺎﺯﻩ
2 ﺗﺎ ﭼﯿﭙﺲ ﻭ 3 ﺗﺎ ﯾﺨﻤﮏ ﻭ 4 ﺗﺎ ﻟﻮﺍﺷﮑــــ ﻭ ﯾﻪ ﺑﺴﺘﻨﯽ
ﻣﯿﻮﻣﺪﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ . . . . . . . . . . ﺍﻻﻥ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ ، ﻫﻤﻪ
ﺟﺎ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨـــــ
؛(((((

رانندگي خانوما بد جور رو مخه.(البت با احترام به خواهر رالي كار خودم كه معركس)ولي از اون رو مخ تر رانندگي برخي دقت كنيد برخي پيرمردهاس.
اگه موافقي..... .

داداش عرفان يه جريان از برنامه كودك خاله شادونه تعريف كرد خدايي به همين وقت عزيز قسم ياد بچگيم افتادم.اول ابتدايي بودم زنگ ورزش معلممون پيشنهاد چشم بندي بازي داد(همون كه يه نفر چشم بسته ميفته دنبال بقيه)آقا نوبت ما شد معلممون شال گردن يكي از بچه هارو كه ميبست به چشم بچه ها گره زد به چشم من.
منم از زيرش قشنگ ميديدم ولي به حالت كاملا حرفه اي طوري دنبال بچه ها ميكردم كه هيشكي عمرا شك نميكرد من دارم ميبينم.
اين معلم عزيز مام گفت آفرين چقد خوب بازي ميكني زياد بازي ميكنين تو خونه منم يه لحظه وجدانم تير كشيد گفتم نه خانوم داريم ميبينيم.
از همون زير شال قيافسو ديدم هنووووووز يادمه.<@|@>گفت داري ميبيني؟منم سرتكون دادم يني آره
0 خدايي الان دلم ميسوزه واسه خودم نتونستم راز داري كنم.

یه معلم خسیس تو موسسه زبانمون داریم. دوستم که خراسانیه از زعفرون چینی برگشته برای معلمه زعفرون سوغاتی اورده خود معلمه از خوشحالی هنگ میکنه میگه: مامانم امشب اینو ببینه از خوشحالی میجسبه به سقف!
دوست وآشنای زعفرون ندیده است ما داریم؟

مامانم با هیجان صدام میزنه میگه : بیا بیا منم از پای 4جوک با زانو فرود آمدم تو پذیرایی می گم چی شده؟ میگه یه اس ام اس جدید میگم بگو میگه: تو عزیز دلمی تو عزیز دلمی حالا تو عزیز دلمی خب تو عزیز دلمی فقط تو عزیز دلمی خواستم بگم تو عزیز دلمی حالا فهمیدی عزیز دلمی یادت باشه تو عزیز دلمی تو عزیز دلمی من گفتم : خب بعدش میگه: بعدش هیچی
من: کدوم شاسکولی اینو فرستاده
مامانم : اینو از خودم برای بابات نوشتم
حال من وبابا تو اون وضعیت تماشایی بوده اون اونور کشور من تو خونه فک و فامیله ما داریم؟

ساعت 6 صبح یه دختره زنگ زده بهم و میگه سالام محمد. منم می گم سلام میگه خواب بودی عزیزم صدات گرفته. منم می گم اوهوم. می گه بیدار شو دیگه مگه نمیای دنبالم؟ منم گفتم بذار بخوابم! اونم گفت بهت می گم پاشو! یهو یادم اومد که من سینا هستم نه محمد. بهش گفتم من محمد نیستم اشتباه گرفتی .اونم داغ کردو گفت 1 ساعت دارم بات حرف می زنم حالا اینو می گی مردم ازاره بی شور!! :ا منم در جواب گفتم من ساعت 6 صبح گیج خواب, از کجا بدونم اسمم چیه. بدشم گرفتم خوابیدم :ا

یکی از فانتزیام اینه که یه روز بیرون شهر باشم بعد یه هواپیما جلوم سقوط کنه منم برم جون همه سرنشیناشو نجات بدم و بعد هواپیماهه منفجر بشه. بعدش دولت بخاطر این اقدام شجاعانه سربازیمو معاف کنه.
نمی خام برم سربازی