دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اون دخمل نخبه بود كه گفتم سر كلاس خواب بود و واحداشم به اذن خدا پاس ميشه؟يادتونوه؟؟؟؟اول ترم سر كلاس زبان فني بوديم در زد اومد تو استاد ازش پرسيد با من كلاس برداشتي؟نه گذاشت نه برداشت گفت پ ن پ داشتم رد ميشدم گفتم يه سري بهتون بزنم!!!!!!!!!!!!!!
خدايا چ س مثقال شانس عنايت فرما استاده خنديد بهش كفت بياتو درم ببند.
حااااااااااالااااااااااااااا ما اگه بوديم يه راست كميته انضباطي
اي بابا اي بابا.

صادقانه اعتراف ميكنم به خيانت!وقتي نبودي باخيالت بودم

ما دهه هفتادیا بچگیامون عجب بازیایی میکردیما!
مثلا دختر بچه ها(دخمل بچه های همسایه هامون)جمع میشدن دستای همدیگه رو میگرفتن تندتند میچرخیدن وهی این شعر رو بدون هیچگونه خستگی میخوندن و تکرار میکردن:آلیسا آلیسا جینگیلی آلیسا هی
جینگیلیسه جینگیلیسه جینگیلی آلیسا
هی
جینگیلیسا جینگیلیسا جینگیلی آلیسا
هی
جینگیلیسه جینگیلیسه جینگیلی فرانسه
هی
عجب بچه های بانمک وشیرین عقلی بودن هااا!!!
اما الان همشون یه پا خانوم شدن برا خودشون!
هههههههههههی بچگی کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سوال:جمع "اژدها" چی میشه؟!
جواب:وای چقدر اژدها
اژدهایان
اژدهایون
اژدهاجات
اژدهاها
اژدهاین
چندین اژدها!!!!!!!!!!
نه بچه ها واقعا جمع اژدها چی میشه؟؟؟؟!خیلی دوست دارم بدونم اگه میشه بهم بگین

آقا ما یه چیزی میگیم شما به حساب هرچی میخوایین بزارین
داداشم داره خوابشو واسم تعریف میکنه،فقط میخوام قوه تخیل رو داشته باشین
میگه رو پشت بوم دارم میزنم بعد هلت دادم از اون بالا بیفتی پایین منو هم انداختی از اونجایی که میفتیم تا پایین زدمت آخر سر هم یه لگد زدم سه متر اونورتر افتادی
نکته:داداش ما خیلی فیلم هندی و رزمی نگا میکنه

صبح بابام: سینا سویچ کوش؟
من: تو دستته
ظهر بابام: سینا کنترل تلوزیون کوش؟
من: کنارتونه
شب بابام: سینا عینکم کوش؟
من: رو چشمتونه بابا
فردا صبح بابام: سینا ساعتم کوش؟
من: تو جیبه شلواره لعنتیته بابا
فردا ظهر بابام: سینا گوشیم کوش؟
من: نمیدونم :ا
بابام: پس تو چی میدونی. چرا تو هیچی نمیدونی نفهمه خنگ
فردا شب من: بابا جورابامو ندیدی؟
بابام: چقدر تو الزایمر داری تو گیجی مگه من باید جوراباتو پیدا کنم
(هیچ وقت به روش نیاوردم اون جورابای منو پاش کرده بود)

یـــه بار هم کلاسیــــم تا مـــرزٍ حذف پیش رف, اومـــد بهــم گف: بـــرو تو با استـــاد صحبــت کن! بلکـــه فـــرجی شد!(آخه استــادش خعــــلی هالیـــشه مثٍ خــــودممم:) ) آقــا منـــم درســخون گفتم: بــاوشه!
استـــاد تو سالـــنٍ دانشگــاه بود تـــرم اولیـــام دورش میچـــرخیدن! منم رفتــــم جلـــو: استـــاد میشه تشــریف بیـــارین؟؟
استـــاد: میبیـــنی که ســـرم شلـــوغه همی جا بگــــو!
مـــن: راجـــع به کــورش هستش میخـــاستم بــزرگـــواری کنید حذفش نکنیــــد!
استـــاد: شمـــا باید یکـــی وساطتـــه خـــودتو بکنـــه!
مـــن: هـــــــوووووم؟! (O_~)
چنتـــا از همکلاسیـــام اون دور و بر بودن گفتن: استـــاد شکیبـــاس ها؟؟ امیــــرٍ هـــاااا؟؟!
استـــاد: مگه مـــن گفتـــم شـــوهر عمــه منــــه؟؟
آقــا همه پــوکیدن از خنده! منم که شخصیــتم تـــرور شده بود یه لبخــندٍ حـــرصناک تحویل دادم اومـــدم بــرم یه تنــــه مَشــتی زدم به یه دختــــرٍ پخشٍ زمیــــن شدش! حالا همـــه دارن سقفُ میکـــوبن پـــرواز کنن از خنـــده، دختــــرٍ پاشدش!
استــــاد: چقد بـــی جنبه شدی شکیــبا شـــوخی اَم سرت نمیشـــه:) دختـــرٍ مــردمـــو کشتی!
دختـــرٍ: استـــاد عمـــدی که نبـــود اینجـــوری بهشـــون نگید! شمــا چیزیتـــون نشد؟
استـــاد: نـــه خانــــوممم چیزیـــش نشد خـــورد به دیـــوارٍ چیــــن!!!
آقـــا همه در و دیـــوارُ گاز میـــزدن! بعـــد استـــاد منُ کشیـــده کنـــار میگه: امیــــر حـــرصٍ منُ ســرٍ اون دختـــر خالی کـــردی بدجنس؟؟؟؟؟؟؟
آخــــه کچل دوستَ مــو حذف نکن چــرا شـــر و ور میگـــی عجیـــجم؟؟؟
:)))

زرد است كه لبريز حقايق شده است-تلخ است كه با درد موافق شده است-شاعر نشدي وگرنه مي فهميدي-پاييز بهاري است كه عاشق شده است

دو تا دهه هشتادی توی فامیلامون هست یکیشون هیولا اون یکشون غیر هیولا کوچیکه که غیر هیولائه 3 سالشه داشت از پله تنهایی می رفت بالا بهش گفتم بیا پایین خطر ناکه اوف می شی بزرگه ی هیولا که تازه کلاس اوله گفت : ساکت! نی نی خودمه عرفان(پسر کوچیکه)به حرفش گوش نکن
من:@@@@@@@@@@@@
رئیس اداره ی راه و ترابری کشور ! (یکی نیست بهش بگه این موضوع چه ربطی به شما داشت) :**********
هم چنان من : &&&&&&&&&&

اقا ما یه بار به حرف یکی از بچه های اینجا گوش کردم
از تاکسی که داشتم پیاده میشدم در رو نگه داشتم به دختر گفتم نمیای بیمعرفت همتون مث هم هستید اون هم با یک جفت پا جواب عاشقونه ای بهم داد
آخ دماغم هنوز میسوزه..................ایییییییییییی

مَتَرسَکـــــــ...اٍنقَدر دَستــــ هایَتـــ را باز نَکُنــــــــ...
کَسیـــــ تو را دَر دامانــــ نٍمیـــ گیرَد...
ایستادٍگیــــ هَمیشهــــــ تَنهاییـــــــــ دارَد...

تو اتاقم دارم فیلم ترسناک میبینم برادرزاده ام (5سالشه) اومده
میگه: داری چیکار میکنی؟
میگم: دارم فیلم ترسناک میبینم شما برو بیرون
میگه: توش چندتا روح و جن داره؟
میگم: خیلی شما نمیشه ببینی
میگه: منم باید ببینم
اومده کنارم دراز کشیده دیدم داره ترسناک میشه الکی گفتم کوروش من خیلی میترسم بیا دیگه نگاه نکنیم برگشته به من میگه اگه میترسی از اتاق برو بیرون.
هیچی دیگه تا آخر فیلم و نگاه کرد و منو ضایع کرد.

"یـــِ پَـنـد دوســتانـه"
همیشه یادمون باشه
از اومدن یکی توی زندگیمون....
ذوق مرگ نشیم. . .
تا وقتی که تنهامون گذاشت و رفـــت
دق مـرگ نـشیم.... . . . . . .
از من گفتن..!

مــن کیـــَم؟
کسـی میـدونـه؟
مــن همون دیـوونـه ایـَم که هیچ وقـت عـوض نمیشـه.
همـونـی که همـه باهـاش خوشـحالن امـا کسـی باهـاش نمـی مـونـه.
همـونی که هـِق هـِق همـه رو به جـون و دل گــوش میده امـاخـودش بُغضـاش رو زیر بالـش میـترکـونـه...
همـونـی که همه فک میکنن سخته...سنگه اما با هر تلنگر میشـکنـه..
همـونـی که مواظـبه کسـی ناراحـت نشـه اما همـه ناراحتـش میـکنن...
همـونـی که تکـیه گاه خوبیه اما واسش تکیـه گاهـی نیست..جـــز خُــــداش..
همونی که کـُـلی حرف داره اماهمیشه ســـاکــته...
آره مـــن همــونــم !

به دوستم میگم امشب بارسا با کجا مسابقه داره؟میگه:انتالتیک! میگم:چی؟؟کجا؟؟!
اون یکی دوستم میگه: منظورش اتلانتیکه!من: ???همچنان هنگ کردم! یکی دیگه میگه: شاید منظورش آتلانتیسه!!
رفتم از اینترنت جوابمو پیدا کنم دیدم بارسا با اتلتیک و مادرید بازی داره خواستم به دوستام بگم(حالا داشته باش)میگم:بچه ها بالاخره فهمیدم.بارسا با انتالتیک مسابقه داره!!!
من:¡¡¡¡¡
دوستام:¿¿¿¿
اتلتیک:????
انتالتیک:____
برنامه نود:%%