دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

جوک جدید

  2436

یه اصفهانیه آب معدنی می خره یکمشو می خوره و می گه: حج خانوم این خیلی غلییظس یوخده از آبی شیر بی ریز توش

  2435

غضنفر دولا میشه که آینه ای که رو زمین افتاده رو برداره، خودشو تو آینه میبینه، میگه:" ببخشید، نمیدونستم ماله شماست

  2434

غضنفر میره خواستگاری ، بعد که دختره رو میبینه ازش می پرسن: خوب چطوره؟ پسندیدی؟ غضنفر میگه : اینجوری که نمیشه . یه محرمیتی چیزی بخونین ، درست و حسابی ببینمش. اونا رو محرم می کنن و یارو حسابی می بیندش. ازش می پرسن: خوب بالاخره پسندیدی؟ جواب میده : نه! دماغش خیلی بزرگه

  2433

یه روز یه اصفهاییه به زنش میگه تا من میرم پشت بوم میام دو تا تخم مرغ درست کن بخوریم. اصفهاییه میره بالا پاش لیز میخوره میوفته وقتی کنار پنجره میرسه به زنش میگه : یکی درست کن .... یکی درست کن ..... یکی

  2431

غضنفر ميخواسته بره هر چي راهزنه اطراف تبريزه دهنشون رو سرويس کنه. ملت هم ميان هر کي يه چيزي براش ميارن، يکي شمشير مياره يکي خنجر مياره و حسابي مسلحش ميکنن. خلاصه غضنفر راه ميفته و بعد از يک هفته خونين و مالين برميگرده. مردم دورش جمع ميشن، ميپرسند: چي شد؟ چي کار کردي؟ غضنفر پاميشه يا حال زار ميگه: بابا يه دستم شمشير بود يه دستم خنجر، با دندونام ميجنگيدم !!!

  2430

غضنفر ميره امام رضا احساساتي ميشه ميگه: امام علي قربون لب تشنت برم پس کي ظهور ميکني؟!

  2428

یه روز یه غضنفر میگن تاحالا گول خوردی ؟ میگه آدم که گول نمیخوره گول آدما میخوره

  2427

غضنفر می خواسته شیر داغ بخورد زیر پای گاوه آتیش روشن می کنه

  2424

غضنفر پسرش کور به دنیا میاد اسمشو می ذاره: حیدرمریم زاده

  2422

یه روز یه دختر تهرونی میره نون بخره یه پسر کرد میره دنبالش ، دختره میگه: چی از جونم می خوای؟ میگه: یه چپال نان !!

  2421

حیف نون میره تو شهر ادعای خدایی میکنه میبرنش دادگاه پیشه قاضی قاضی بهش میگه پسرم میدونی سال قبل یکنفر اومد ادعای پیامبری کرد اعدامش کردیم حیف نون میگه خوب کاری کردین چون من نفرستاده بودمش

  2420

به غضنفر میگن اگه تو موتور ماشین ماست بریزیم چی میشه میگه هیچی بجای بوق میگه دوغ

  2419

از غضنفر میپرسن سه تا اعضا بدن نام ببر میگه مری معده مریم میگن مریم دیگه چه صیغه ایه میگه مریم جیگر منه

  2418

تركه تو مسابقات سواركاري شركت ميكنه به جاي بند اسب یال اسبه رو ميگيره. اسبه شروع ميكنه به دويدن تركه ليز ميخوره از يال اسبه ميرسه به دم اسب! داد ميزنه ميگه: آهاي ميجم اين اسبه تموم شد يه اسبه ديجه بيارين

  2416

تركه میره خواستگاری دختره میگه راستش من می خوام درس بخونم تركه میگه عیبی نداره یه ساعت دیجه برمی جردم