اعتراف میکنم بچه که بودم فکر میکردم ما که انگلیسی یاد میگیریم انگلیسی ها هم فارسی یاد میگیرن!!
یعنی یه همچین نابقه ای بودم من!
اعتراف میکنم
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم با داداش و ابجی ام توی قفل در اتاق مامان و بابام سیگارت گذاشتیمممممممممممم..... اما در منفجر نشد.
چرا ایا؟؟؟؟؟
فقط دو طرفش چاق شد. فکر کنم سیگارتش خراب بود
گودزیلا هم خودتونین
اعتراف میکنم رفته بودیم با رفیقم یه مدرسه جدید.بعد خیلی آروم بودیم.نه در باطن!!خیلی گند میزدیم ولی مدیر بهمون شکم نمیکرد!!
یه بار آزمایش علوم داشتیم. معلم گفت باید دیکرمات آمونیوم بیارید.
صبح اومد برامون توضیح داد که نمیدونم تو گرما،جلو خورشید تو فضا بسته نذارید
گفت امروز وخت نشد صبح بیارید آزمایش.من این رفیقم صبح زود رفتیم مدرسه دفتر درش باز بود مستخدممون رفته بود تو حیاط .مام سریع رفتیم پشت اون پنجره که کامپیوتر مدیره یه جوری که تو دید نباشه و جلو خورشیدم باشه گذاشتیم . ساعت 7:30 بود آفتاب بالا اومد. اتفاق خاصی نیفتاد. سعت 9:30 من رفیقم داشتیم از استرس ناخن میجودیم سالن مدرسه ساکت معلم داشت رو تخته چیز مینوشت. یهووو گگگگگگگگگااااااااااااامممممممممممممممم از تو دفتر یه صدا بد اومد مدیر درحالی که فحش میداد و داد میزاد دووید بیرون معلم مام دوید رفت از کلاس بیرون ببینه چی شده آقا همه رفتن منو رفیقم داشتیم زمینو،نیمکتو،تابلو همه چی رو داشتیم میجویدیم.سالن شلوغ شد. نگو آفتاب زیادی میاد بالا مدیر مام پا کامپیوتر بوده داشته تلفنی با اداره صحبت میکرده یهو دیکرمات ترکیده. آقا فهمیدن کار کلاس ما بوده معلم رفته تو دفتر از رنگ نارنجی که پاشیده بوده به دیوارو بوی تابلو دیکرمات فهمیده بوده. مدیر معلما با انواع سلاح سرد ریختن تو کلاس ما بازجویی. گفتن همه بیان تو دفتر همه رفتیم تو دفتر من و رفیقمم بودیم یهو مدیر چشمش به ما افتاد . گفت نه نه شما برید آقای فلانی آقای فلانی. گفتیم نه اینجوری ظلمه.ریا میشه مام میایم .گفت نه این چه حرفیه من به صداقت شما اطمینان دارم میدونم پسرای خوبی هستین مام خرکیف شدیم دوتایی تا کلاس یورتمه زدیمو شیهه کشیدیم.نشستیم تو کلاس پفک خوردن . صدا کتک خوردن اونا رم میشنیدیم.ای حال داد.
اون باحالاش نوآواراش لایک کنن@@@@@@@@!!!!@@@@2
سلام به همه بچه های گل 4jok (اولین پستمه دیگه خودتون هوامونو داشته باشین)
اعتراف میکنم
ترم اول دانشگاه تمام کتابامو جلد کرده بودم تازه اسممم روشون نوشته بودم..!! هیچی دیگه تا اخر ترم سوژه ی دانشگاه شده بودم..
ینی چنان کاری باهام کردن که ار ترم بعدیش دیگه 2روز مونده به امتحان کتاب میگیرم :)
اعتراف میکنم که هر وخ میومدم 4جوک وقتی لایک رو میزدم میدیدم یه دفعه عدد لایک مثلا از 150 به 157 تغییر میکرد ومن تمام مدت فکر میکردم که 4جوک هم فهمیده که من از این مطلب خیلی خوشم اومده به همین علته تا اینکه یکی از دوستان فرمودند که بابا این صفحه هی بروز میشه یعنی چند نفر دیگه همزمان لایک زدن!!!
من(O O)
دوستم:))))))))
4جوک:))))))))))))))))))))))))
یعنی ای کیو در حد کدو تنبل
اعتراف میکنم که هروقت تو خونه بهم زور میگن تهدید میکنم که تو چهار جک ثبت میکنم همین جوری که سریع میان سریع هم میرن
تهدید قشنگیه نه؟؟؟؟؟؟
نه؟o_O
قال جحا للناس:
ایها الناس اذا سمی الانسان ربه علی الطعام والشراب فإن الشیطان لا یأکل معهو ولا یشرب.
فکلو الخبز المالح ولا تسمو الله فیأکل الشیطان معکم.
ثم اشربو الماء سمو الله حتی یموت الشیطان من العطش:))))
جحا به مردم گفت(جحا یه چیز تو مایه های قضنفر خودمون):ای مردم اگه انسان نام خدا رو موقع غذا یا آب خوردن بیاره، شیطون از اون آب یا غذا نمیتونه بخوره.
پس نونی که خیلی شور باشه بخورید واسم خدا رو نیارید تا شیطون هم بخوره!بعد از اون آب بخورید واسم خدا رو بیارید تا نتومنه بخوره واز تشنگی بمیره:)))
اعتراف میکنم قاطی کردم کی باید بگیم اسم خدا رو کی نباید بگیم!!! بیخیال تو دعاتو بکن:))))
عاغا به حق این وقت وساعت سر هیچکی نیاد...
اما من اعتراف میکنم که.....
بین تموم دهه شصت وهفتادیای فامیل من تخنا دهه شصتیم که همچنان مجردم....
1به نظرتون برم خودمو به انجمن معرفی کنم
2همچنان مبارزه را ادامه بدم
3برم تو افق محو بشم بلکم یکی بگه تورو خداااااا نرووووووووو من خعلی خاطرخواتم
اعتراف میکنم که سال دوم دبیرستان 4واحد مبانی کامپیوتر داشتم بار اول بود که موس و میدیدم اسمشو بلد نبودم بهش میگفتم( ماس ماسک )خدا دوستمو حفظ کنه اسمشو بهم یاد داد.
اعتراف میکنم خونه بغلیمون عروسیه
ما طبقه چهارمیم اونا ویلایی
هی دارم فکر میکنم با این تفنگم خواننده هرو بزنم که مثل بز می خونه
کمک کنین تصمیم مهمیه
اعتراف میکنم بچه که بودم همیشه دلم میخواس یه جوری داداش کوچیکمو سر به نیس کنم! رفتم بقالی مرگ موش بگیرم آقاهه که میدونس چه فسقل مشنگیم بجاش آرد بهم داد منم ریختم تو قابلمه نهار! سر سفره وقتی همه شروع کردن به خوردن یهو گریهام گرفت! با چشای خیس تا ته غذامو خوردم ک همه با هم بمیریم:|
اعتراف میکنم بعضی وقتها تو پیاده رو که دارم راه میرم یه قیافه خیلی نگران به خودم میگیرم و هی پشت سرم و دور و اطراف رو نیگاه میکنم که مثلا مواظبم کسی تعقیبم نکنه!
یه جوری که انگار از طرف یه سازمان مخوف تحت نظرم!
یه لذت خاصی داره لامصب!
اعتراف میکنم سال85 وقتی برای اولین بار سیمکارت خریدم، از بس کسی بهم زنگ نمیزد میرفتم پای تلفن عمومی و به خودم زنگ میزدم!
اعتراف میکنم که یه روز توخیابون بودم, متوجه شدم گوشیم رو از خونه جا گذاشتم,سریع دست بردم تو جیبم که گوشیمو بردارم و زنگ بزنم خونه و بگم:اگه کسی امروز بهم زنگ زد خبرم کنید....!!!!!!!
اعتراف میکنم بیشتر مواقعی که میخوام از اعضای خانواده انتقام بگیرم میرم دمپایی های دستشویی رو خیس میکنم
خیلی بدجنسم نه؟؟؟
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 39299
کل بازدید: 512107609