تاریخ انتشار : بهمن 1391
اعتراف میکنم بچه که بودم همیشه دلم میخواس یه جوری داداش کوچیکمو سر به نیس کنم! رفتم بقالی مرگ موش بگیرم آقاهه که میدونس چه فسقل مشنگیم بجاش آرد بهم داد منم ریختم تو قابلمه نهار! سر سفره وقتی همه شروع کردن به خوردن یهو گریهام گرفت! با چشای خیس تا ته غذامو خوردم ک همه با هم بمیریم:|