دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم

  104378

اعتراف میکنم که من اول متن تکراری و جالب نیست بودم بعد دست و پا در اوردم...!!!
والا راست میگم

  104375

حتما شنیدید که به متولدین دهه ۸۰ میگن گودزیلا.؟؟ البته من بشخصه معتقدم اینا گودزیلارو هم رد کردن!!
ما یدونه از این گودزیلا کوچولوها تو خونمون داریم چند وقت پیش داشتم کتلت درست میکردم اومده آشپزخونه پیش دستیو پشت سرش قایم کرده میگه خاله جون من خیلی دوست دارم تو هم منو خیلی دوس داری مگه نه؟
منم کلی ذوق کردم و گفتم آره عشقم :D
پیش دستیو گرفت سمتم گفت حالا یدونه کتلت بهم بده!
:l
اعتراف میکنم تاحالا هیچکس انقدر خرم نکرده بود!!!! :((

  104367

عاغا اعتراف می کنم وقتی تو بلوار دارم رانندگی میکنم سر بریدگی که میرسه این ماشینا منتظرن من رد بشم بعد دوربزنن احساسه غرور می کنم
اصلااااااااااااا یه وضعی وااااااااااااااااااااااااالااااااااااااااااااااااااااااااااا

  104360

اعتراف میکنم وقتی میرم حموم میبینم شامپو تموم شده تو قوطیه خالیش آب میریزم کفشو خالی میکنم رو سرم و مشکلم خیلی راحت حل میشه
شمام مثل منید عایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  104313

اعتراف میکنم تا وقتی شیش سالم بود فک میکردم ماهیا خوششون میاد بیرون آب ورجه وورجه میکنن برا همین همه ی ماهیام سه روز بیشتر عمر نمیکردن!!!!

  104271

موضوع انشاء : تابستان خود را چگونه سپری کردید؟
به نام خدا ؛ در فور جوک ^_^

  104209

اعتراف ميكنم وقتي بچه بودم دختر خاله هام اومدن خونمون بعد ميخواستن برن بيرون منو نبردن منم واسه تلافي تو ريميل جديدشون فلفل ريختم فرداش وقتي خواستن برن چشم پزشكي منم بردن خخخخخخخخ

  103992

اعتراف میکنم بچه که بودم،دراز کشیده بودم،مامانم یهو پامو له کرد منم گقتم:ببخشید.اونم هول شد گفت:خواهش می کنم.آصلا می بینین چه خوانواده نغبه ای هستیم ما. لایک:آره بابا.

  103976

آقا اعتراف میکنم چند سال پیش واسه اولین بار رفته بودم مغازه با دوستم عطر بخرم بعد کلی عطر بو کردن آقاهه ی لیوان قهوه تعارف کرد منم ک فک کردم خاسته تو لیوان خودم قهوه بده باعصبانیت گفتم نه!!!اونم خیلی آروم داد ب بقیه بچه ها اونام بوکردن و لیوانو گذاشتن کنار!!!عاقا تازه فهمیدم اون لحظه چ سوتی دادم :ی

  103971

اعتراف میکنم یه روز زنگ آخر بود تو کلاس نشسته (معلم نیومده بود) تو فکر این بودم که چه جوری کرم بریزم یهو یه فکر خوب اومد تو ذهنم ...
رفتم بند کیف یکی از بچه هارو که وقتی زنگ میخوره با سرعت جت از کلاس میره بیرون رو بستم به صندلیش وقتی زنگ خورد چشمتون روز بعد نبینه یهو که این پاشود تند بره صندلی رفت هوا خورد تو کله اون بی چاره افتاد زمین فک کنم ناقص شد منم دیگه اصلا به روی خودم نیاوردم که کار من بود خیلی شیک از کلاس اومدم بیرون حالا فرداش دیدم نیومده از همکلاسیهام پرسیدم چرا نیومده گفتنن وقتی افتاد زمین وصندلی افتاد روش دستش شکست ...
هیچی دیگه من الان شرمنده ی وجدانم شدم نمی دونم امسال که میرم مدرسه بگم پارسال چی کار کردم یانگم...

  103968

بچه ها من یه دخترخاله دارم که بزرگه. حالا ما به شوهرش میگیم عمو. این عمو یه کم چاق هم بود.
حالا اعتراف میکنم وقتی که خیلی خیلی بچه بودم; داداشم به من گفت : عمو خپله !!!!!!
حالا چند روز بعدش ما مهمونی دعوت بودیم خونه ی عمو ....
یه لحظه اینجوری شد که جمع; مردونه شد. ولی من توی جمع مردونه بودم....
خلاصه این عمو میگفت که : من میخام پدر ورزشو در بیارم !!!!!
من هم که بچه و نادان بودم. همون لحظه گفتم عمو خپل !!!!!
البته من خودم اون موقع رو یادم نیستا ( خیلی بچه بودم )..
از اون موقع به بعد این عمو هر وقت مامان یا آبجیمو میدید میگفت : خپل چطوره؟؟؟؟
( من به اون گفتم خپل... حالا اون به من میگفت خپل !!!!)

ای اهالی 4جک ؟ ای انسان ها؟ لطفن از سادگی و نادانی کودکان استفاده نکنین!!!! دیدین که آخرش هم به من گفت خپل!!!!

  103966

اعتراف ميكنم بچه كه بودم يواشكي ميرفتم دريخچال رو باز ميكردم و سطل ماست رو سر ميكشيدم و يواشكي دريخچال رو ميبستم كه كسي متوجه نشه و ميومدم در آغوش خانواده..
و اعتراف ميكنم هميشه يادم ميشد دور دهنم رو پاك كنم...

  103905

اعتراف میکنم هیچ جوری دستم بهت نمیرسه

من کایوت شدم و تو میگ میگ

اصن خیلی خری :)))))

:|

  103904

با اینکه هروقت شوهرمو میبینم که سر یخچال داره با بطری آب میخوره داد میزنم سرش و اونم شیش متر میپره هوا
ا ع ت ر ا ف میکنم که هر موقع خودم میرم سر یخچال و شوهرم خونه نیست با بطری آب میخورم
تنبلم خودتونید
خو چرا الکی لیوانو با آب کثیف کنم ؟؟؟.

  103902

******************(3 تا!!! یا 3تا ؟؟؟)علامت اختصاصی abas_m223
آبـروم مـیـره ولـی فـدای خـنـده تـون^_^
اعـتـراف مـی کـنـم یـه دخـدر عـمـه داشـتـم کـه از مـن خـوشـش مـی اومـد, یـه بـار چـنـد سـال پـیـش اومـدن خـونـه ی مـا , گـلاب بـه روتـون مـن رفـتـم دسـشـویـی ) حـیـاطـه(بـعـد از یـه دیـقـه صـدای دخـدر عـمـه مـو شـنـیـدم کـه اومـده تـو حـیـاط بـعـد ازم پـرسـیـد : چـی کـار مـی کـنـی؟؟؟
گـفـتـم: واقــعـن مـی خـوای بـدونـی؟؟؟گـفــت: آره حـتـمــا!!! گـفـتـم: والا دارم م یـ ریــ نـ م , ... کـافـیـه یـا بـیـشـتـر تـوضـیـح بـدم؟؟؟ ^_^گـفـت: آره عـزیـزم مـن سـراپـا دارم گـوش مـیـدم ,آقـا مـا هـم فـک کـردیـم ایـن فـازه شـوخـی بـرداشـتـه , ده دیـقـه واسـش از رنـگـو شـکـلـه گـه بـا مـسـخـره بـازی گـفـتـم بـخـنـده!!!بـعـد کـه اومـدم بـیـرون دیـدم داره بـا گـوشـی حـرف مـی زنـه ....خـودمـو زدم بـه تـب کـردن تـا اخر شـب کـه ایـنـا بـرن مـن تـو خـونـه داشـتـم در بـاره ی گوه و مـریـضـی و اسـهـال صـوحـبـت مـی کـردم کـه قـضـیـه طـبـیـعـی جـلـوه کـنـه ,خـلاصـه رابـطـمـون بـه طـور کـلـی بـا عـمـه م ایـنـا قـطـع شد!!! ^_^
عـمـه حـلالم کـن