به بار تو بچگی خواستم آب کله پاچه رو بریزم تو قمقمه ببرم مدرسه، خدا رو صد هزار مرتبه شکر که مامانم نذاشت :|
خاطرات خنده دار
چند روز پیش مامانم اعصابش خردبود رفت میوه فروشی چند تا پلاستیک داشت
ریز ریز
مامان با کمال جدیت:
آقای پلاستیک یه نصیری بده اینا رو بریزم توش
قیافه فروشنده
o - O
مامنم چن روزی کلا اونجاها افتابی نمیشه :)
اقا ما با خونواده پاشدیم رفدیم مهمونی..
یکی ا فامیلای دورمون ک تا حالا ندیده بودمشونم اونجا بودن..از بس رفت و امد داریم اخه:)))
میگفتم...رفدیم هنو ننشسته بودیم که پسرشون (7یا8 سالش بود گودزیلا :/) در حالی ک منو با انگشت نشون مامانش میداد هی میگف: مامان من زن میخام مامان کی بریم خاستگاری این دختره؟ مامان من اینو میخام :/
اقا مامانش هی سرخ و سفید میشد جمعیتم ا خنده قرمز شده بودن فجییییع
حالام مگه ول میکرد ینی تا اخر مهمونی یریز این جملاتو تکرار میکرد:/
اینا بچن؟ اینا فراتر از گودزیلااان
بجان خودم من تا همین پارسال فک میکردم اسراعیل ادمه:/
کچل شم اگ دروغ بگمم
خدایا صدامو داریییی؟
اس اماس دوستم به من
Dostam : Hello . please beriz that film bahala to my usb
. Man : chera intori zer mizani?
Dostam : my name is negah mikoneing to my gooshi . i dont want she underestend what i writing . because she servis my dahan !
اللهم اشف کل مریض
امضا:خانم دکتر مملکت
یکی از استادام ۳۰ سال پیش انگلیس درس خونده گفت اونجا خوابگاها برقش پولی بود باید سکه مینداختی که برق برا یه ساعت وصل بشه هر وقت مسئول دستگاه برا بردن پولا میومد خوابگاه ایرانیا همیشه برق داشتن ولی هیچ سکه ای تو دستگاه نبود آخرش رییس دانشگاه اومده خوابگاشون گفته برق خوابگاه ایرانیارو رایگان میکنم فقط بگید چیکار میکنید اینام یه آدامسایی بود قدیم شبیه ۵ تومنی بود از ایران برده بودن تو اون آب میریختن میزاشتن یخ کنه بعد اون یخو مینداختن تو دستگاه
دبیرمون موضو انشا داده بو دریا را توصیف کنید
مدیونی اگه فک کنی نوشته باشم دریا خیس است^_^
بر اساس داستان حقیقی :ا
************abas_m223*************
سـوم دبـیـرستان کـه بـودیـم بـه دلـیـل شـلــوغـیـمـون کـلاسـمـون طـبقـه اول روبـرو دفـتـر مـعـاون بـود و کـلـیـد زنـگ مـدرسـه کـلاس مـا بـود و هـرروز نـاظـم سـاعـت 5/15 مـیـومـد زنـگ مـدرسـه رو از کـلاس مـا مـیـزد!!!
وسـطای اردیـبـهـشـت از طـرف اداره یـه حـاج آقـایـی اومد ارشـادمـون کـنـه بـعـد ازدورشـتـه دیـگ زنـگ آخـر نـوبـت کـلاس مـا بـود. وسـطـای کلـاس بود کـه حـرفـاش تـمـوم شد و گـفـت حـالا کـسـی سـوال داره بـپـرسه جـواب بـدم .!!!
منـم دسـتـمـو بـردم بـالا گـفـت بـفـرمایـیـد .
گـفـتم حـاج آقـا قبـل ایـنکـه سـوال بپـرسم مـیشـه کـلـید کـولـر رو گوشـه کـلاس بـزنیـد خــــــیــــلی گـرم هوا!!!
آقـا ایـن بـنده خــدا هـم نـمیدونـسـت داسـتـان چـیه گـفـت چـشـم بـلنـد شــد رفـت بـزنه داشـت مـیرفت گـفـتم فـقـط حـاج آقـا ایـن کـلـیـدش یـه کـم گیـر داره دسـتـتون رو مـحـکـم روش فـشـار بـدید بــره رو دور تــندش ،آقـا ایـن بـنـده خـدا رفتـش سمـت کـلیـد و دسـتـش رو گـذاشـت روش زیییییییییییینگ زنـگ مـدرسه خـورد هـمه کـلـاسا تـعطـیل شـدن کلـاس منـفجـر شـد :D
همـینجوری داـشتیـم می خندیدیم یهـو مــدیر و مـعـاون در رو کـوبیدن مـثـل پلنگ زخمی اومدن تــو کلـاس دیدن حــاج آقا سر کلاس گفـتـن مـعـذرت میـخـوایم حــاج آقا ایـن حرف رو میزنیم کدوم بیشعوری زنگ مدرســه رو زد؟؟ ؟
هــمــه بـچــه ها با هــم یک صــدا گـفتــیم حـــااج آقــاااا :))
بنــده خـدا با شـرمندگی رنگـش پـرید گفـت به خـدا به مـن گـفتـن کلـید کولره
یـه کم شـلنگای بعـدش درد داشـت ولـی خـاطـره شـد بـرام :))
اقا ما یه معلم فیزیک داشتیم..
درس ک بلد نبود بده سر کلاسش اهنگ میخوندیم اون نمره میداد :|
اخه روزای اول ک اومده بود میگف دوستاش بهش میگفتن شجریان :|
هیچی دیگه ی روز وقتی درسشو داد تموم شد و طبق معمول ما هیچی نفهمیدیم:))) یکی از بچه ها شروع کرد به خوندن :)
اقا اینم درومد گفتش: خانوم فلانی رنگ صداتو دوس دارم..ولی توی اووج ک میری یکم از کوک خارج میشی باید اینجوری بخونی...بعدش شروع کرد به خوندن اهنگه :|
اقا چشاشو بسته بود و میخوند
اون لحظه قشنگ یادمه چقدر دلم برای قار قار کلاغا تنگ شد :|
فک کنم دوستاش مسخرش میکردن این جدی گرفته..
والا
چن روز پیشم واسه محرم صداشو از تو مسجد میشنیدم داشت مداحی میکرد:|
ینی تو مسجده نصفیا سر صدای این اقا داشتن میخندیدن:))
نمیدونین چ وضعی داریم مااا..
مدرسه نیس ک دیوونه خونس :)
بابا بزرگم از کربلا اومده بود خدا قسمت شمام بکنه
همه بنرا رو زده بودیم که عمم اومده تو گفت این بهنام خوش اهنگ عجب عقده ای هست
گفتیم چطور
گفت نوشته با صدای خوش اهنگ بهنام خوش اهنگ
من گفتم کوش امکان ندارم خلاصه رفتیم بیرون
میدونید چی دیدم
صمد خوش هنگ و بهنام خوش اهنگ
من:/
از همون اول زنگیم هیجانی بودم
.
.
.
فوق المثال در دوران طفولیت یه روز مامان بزرگم امده بود دنبالم مامانم یادش رفته بود کلید بذاره
درم قفل بود
ما علامت دایدم مامان بزرگم اومد دم دیوار
و
.
.
.
.
من پریدم روش
نوه است مامان بزرگ من داره :)
یه روز بابا بزرگمو واسه پاهاش بردیم تهران پیش یه دکتر معروف (با کلی خواهش و التماس که این باید از شهرستان بیاد و خیلی اذیت و درد داره ...اینا واسش وقت گرفتیم)
خلاصه میریم داخل پیش دکتر خودمون معرفی می کنیم که فامیل دکتر فلانی هستیم (فامیلمون بود که اینو معرفی کرد) آقای دکتر هم به نشانه ی احترام از پشت میز میاد اینور دستشو دراز می کنه که با بابابزرگم دست بده ، از قضاء این دکتر یکی از پاهاش مادرزادی چلاق بود و می لنگید، بابا بزرگم تا این صحنه رو دید دست نداد :))) روش کرد اونور با حالت قهر بلند داد زد این اگر خوب کن بود پا خودش رو خوب می کرد :))))) گذاشت رفت...
آبرو یارو رو جلو همه برد :))))))))
خب دیگه لریم دست خودمون نیست خیلی روک هستیم :))))
یه روز بابا بزرگمو واسه پاهاش بردیم تهران پیش یه دکتر معروف (با کلی خواهش و التماس که این باید از شهرستان بیاد و خیلی اذیت و درد داره ...اینا واسش وقت گرفتیم)
خلاصه میریم داخل پیش دکتر خودمون معرفی می کنیم که فامیل دکتر فلانی هستیم (فامیلمون بود که اینو معرفی کرد) آقای دکتر هم به نشانه ی احترام از پشت میز میاد اینور دستشو دراز می کنه که با بابابزرگم دست بده ، از قضاء این دکتر یکی از پاهاش مادرزادی چلاق بود و می لنگید، بابا بزرگم تا این صحنه رو دید دست نداد :))) روش کرد اونور با حالت قهر بلند داد زد این اگر خوب کن بود پا خودش رو خوب می کرد :))))) گذاشت رفت...
آبرو یارو رو جلو همه برد :))))))))
خب دیگه لریم دست خودمون نیست خیلی روک هستیم :))))
اقا ما ی معلم زیست داریم..
خدا حفظش کنه...هر زنگ موجبات خنده و شادی مارو فراهم میکنه :))
چن روز پیش خیلی سر کلاس شلوغی کردیم..
اونم عصبانی شد عصبااااانیاااا...اصن ی وعضی بود
یهو یکی از بچه ها پقی زد زیر خنده
معلممونم جوش اورده بود جوری ک از گوشاشم دود میزد بیرون :|)
هیچی دیگه همینجوری ک قرمز میشد داد زد : خانوووم فلااانی نیشتو وردار ببر بییییروون بخند :|
منظورش این بود ک نیشتو ببند و پاشو برو بیرون :)))
اقا مارو میگی زنگ تفریح از رو موزاییکا با کاردک کندنمون :))
خودم ب شخصه در این حادثه دندونای نیشمو از دست دادم :)))
یادش بخیر یه زمانی که نه گوشی لمسی و نه تلگرام و هزار تا کوفت و زهره ماره دیگه نبود جوک های خنده دار رو توی گوشی مون توی قسمت پیام ها سیو میکردیم و هر دفه که میخوند از خنده پخش میشدیم زمین :|
جدی کاش میشد یبار دیه اون دوران برگرده :)
این دانشگاه ما خیلی باحاله
تغذاهاش اینقد چربه که مرحله اشباع رو رد کرده ؛ بعد تو سلف یه بنربزرگ
زده که چربی زیاد باعث انواع بیماری های قلبی و مغزی وسکته و... میشه
خیلی حال میده نشستی داری روغن پلو با خورش روغن میخوری بعد این بنرم
عین اینه دق جلوته..
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 26392
کل بازدید: 512689146