دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  30349

کچل شم اگه دروغ بگم.
داداشم چن ماهه کشتی ثبت نام کرده,15 سالشه,اینقدر تمرینا رو جدی میگیره و به کشتی علاقه داره که دیشب یهو از خواب پرید شروع کرد به شنا رفتن و تو عالم خواب ورویا منو مربیشون دید!10 تا که رفت بهم گفت حسین آقا(مربیشون) بسه؟!منم فرصت طلب گفتم نه, 10 تا دیگ برو.بیچاره رفت و خوابید دوباره!من و بابام و مامانم تا نیم ساعت داشتیم خدایی میخندیدیم!
من:-)
سازمان حمایت از نوجوانان:-) !
مدال طلای المپیک:-) !
دخترای محل:-) !
عضله های بدن:-) !
محمدرضا بنا:-) !
ولی ی روز با این پشتکارش واس ایران مدال میاره

  30347

از جمله افتخاراتم اینه گوشیه هرکی میاد دستم اسم بلوتوثشو تغیر میدم. میذارم(گوسفنده زنده موجود است)

  30334

اعتراف می کنم وقتی می خواستم برم کلاس اول خیلی ناراحت بودم تصمیم گرفته بودم انقد گریه کنم که مامانم بیارتم خونه بعد شبش تو خواب دیدم ی خرسه اومده دم درمون به من میگه فردا عین آدم بلند میشی میری مدرسه!!! وگرنه میام میخورمت!!! هیچی دیگه صبح از خواب بلند شدم از ترسم دیگه نذاشتم حتی مامانم باهام بیاد!!!!!!

  30328

کسی هست تو عالم بچگیش با فرچه واکس گربه ی تخس دم خونشونو کامل سیاه کرده باشه؟
لایکو بزنه

  30326

یه بار گوشیه دختر خالمو برداشتم شمارمو به اسم irancell تغییر دادم . بعد ای زدم شما برنده 50 پیامک داخل شبکه شدید اونم تند تند اس زد به دوستاش
تازه وقتی شب میخواست بهم اس بده فهمید باهاش چکار کردم کلی فحشم داد

  30316

مامانم رفت غذارو گرم کنه،بهش گفتم مامانی گاز قطع شده،سر کوچه دارن لوله گازو تعمیر میکنن...گفت اشکال نداره،خوب اینجوری فر شمعکش کار نمیکنه،با کبریت روشنش میکنم...

  30314

کیا یادشونه وقتایی که معلم میخواست سوال بپرسه پاکنمونو مینداختیم زیر میز که بریم بیاریمش و تو تیررس نگاه معلم نباشیم؟؟؟

  30310

*سها خیلی _________ هستی.
جای خالی رو تو پر کن*
این sms برای دوستم سند کردم...جواب داده باشه،اتفاقا داریم میریم آبشار،تو از کجا فهمیدی که میگی جای خالیت پر کنم؟؟؟
آخه من چی بگم به این چفتک میرزا؟؟؟

  30299

بابام زنگ زد گفت برای شام نوشابه بگیر منم گفتم مشکی باشه یا سیاه
اونم از اون ور خط رو کرد به مادرم گفت مشکی یا سیاه؟
یهو صدای خنده ی مادرم تو خونه پیچید بابام هم تازه متوجه سوتی که داده بود شد

  30294

کی یادشه خانواده آقای هاشمی رو ک میخواستن از نیشابور برن کازرون. توکتاب تعلیمات اجتماعی!! هرکی یادشه بکوبه لایکو

  30293

یه بار استاد زبان انگلیسیمون داشت به بچه ها چندتا جمله میگفت که بنویسن و ببرن خونه ترجمه کنن. همینطور که داشت فکر میکرد چی بگه گفت خب بچه ها، بــنـویـــسیــن کـــــه.....
منم گفتم نوشـــــتــیــم کـــــه!!!
خودش هم با بقیه میخندید. ولی دمش گرم استاد باحالیه. مث بقیه ی استادا فرت و فرت منو اخراج نمیکنه!

  30291

هفته ی پیش تو یکی از کلاسا من و دوستام خیلی حرف میزدیم. استاد هم چندبار تذکر داد ولی ما که به حرفاش گوش نمیکردیم. یهو استاد اومد به من گفت آقا شما از جلسه ی بعد دیگه نمیای سرکلاس، فهمیدی؟
منم گفت چشم استاد. فقط جلسه ی بعد عید غدیره، تعطیله. از دو جلسه ی بعد نمیام!!!
کل کلاس رفت رو هوا. منم که همون لحظه از کلاس اخراج شدم

  30289

تلویزیون داشت یه برنامه رو نشون میداد که از مردم میپرسیدن که دوست دارید ماشینی که سوار میشید چه مزایا و خصوصیاتی داشته باشه؟
زنه: قشنگ باشه، تنوع رنگ داشته باشه، ...
قبل از دیدن این برنامه نمیدونستم دیوار بتونی که بچه های 4جوک ازش استاده میکنن چقدر مفیده

  30288

داییم تو اصفهان چراغ قرمز رو رد کرده بود افسره نگهش داشته بود جریمش کنه
داییمم واسه جریمه ندادن گفته بود ما اینجا غریبیم
افسره هم قاطی کرده بود که مرد مومن مگه شما تو شهرتون چراغ قرمز ندارید چه ربطی به غریب بودن داره و جریمش کرده بود
خدایی این فک و فامیله ماداریم

  30275

یادمه چند سال پیش رفته بودیم اردو، یه خونه ی بزرگی بهمون دادن که یه دستشویی بیشتر نداشت. تازه رسیده بودیم و همه جلو دستشویی صف بسته بودن. یه ده دقیقه ای تو صف منتظر مونده بودیم که یهو یکی از بچه ها از راه رسید، صف طولانی رو دید و گفت: چقدر شلوغه؟؟ این چه وضعیه؟ من که سیر شدم :|
گفتم مگه قرار بود چیزی بخوری؟
جمعیت جوری ترکید که نصفشون از دستشویی رفتن فارغ شدن :)