کی این جمله رو یادشه و باهاش حال کرده :))
بی سرو صدا ،وسایلتونو جمع کنین با صف بیاید برید توو حیاط ، معلمتون نیومده" :| D:
کی این جمله رو یادشه و باهاش حال کرده :))
بی سرو صدا ،وسایلتونو جمع کنین با صف بیاید برید توو حیاط ، معلمتون نیومده" :| D:
دوستم میگفت:
تو تاکسی نشسته بودم داشتم اس میدادم به یکی دختره بغلم یه شارژ ایرانسل درآورد تراشید تا بیاد گوشیشو آماده کنه من زدمش گوشیم شارژ شد خخخخخخخ
حالا طفلک هی میزنه و میگه این چرا شارژ نمیشه
خواستم پیاده شم کرایه رو دادم دو تومن هم دادم به دختره وگفتم دستت درد نکنه و الفرار
:دی
بچه بودم یه شب خونه یه بنده خدایی مهمون بودیم شب هم همونجا خوابیدیم
حالا مام بچه نفهم خلاصه تو رختخواب خراب کاری کردیم
نصفه های شب که این واقعیت مهم رو کشف کردم
یه حرکتی انجام دادم درحد المپیک 2000 سیدنی بلند شدم تشک رو برگردوندم دوباره خیلی شیک و محترمانه خوابیدم
هنوز که هنوزه یادش می افتم به خودم افتخار میکنم
با دختر عموم نشستيم 4جوك رو ميخونيم يكي ته مطلبش زده ياده دوران سربازي بخير لايك زدم براش دخترعموم با چشاي گرد نيگام ميكنه...
چيه؟دنبال چي ميگردي ديگه نمياد خونمون فك كنم خودشم بهران جنثيت گرفته...خخخخ
یادش بخیر کلاس اول دبستان بودم سر درس (ب) معلمم برای اینکه از درس خوشمون بیاد تکلیف داد که ب یک صفحه بنویسید ولی نقطه نزارید مام نوشتیم دیگه از اون ب بعد دیگه درس های دیگم نقطه ب نمیزاشتم کم مونده بود بگه من ...خوردم تو نقطه ب رو بزار الانم
البته الانم بعضی وقتا نقطه بــ رو نمیزارم
داشتم تو یه آپارتمان آسانسور نصب میکردم. تو یکی از طبقات داشتم کار میکردم دیدم از یکی از واحدها یه پسر بچه 7-8 ساله اومد بیرون و گلاب به روتون مثل اینکه رفته باشه توالت همونجوری نشست و دستاشا زدزیر چونه اش و بر و بر شروع کرد ما را نگاه کردن. منم اومدم مثلا باهاش سر صحبتا وا کنم بهش گفتم عمو جون اسمت چیه؟ اونم نه گذاشت و نه برداشت گفت حواست به کارت باشه گند نزنی به آسانسورمون ....
من َ:((((((
پسره :))))
شرکت اوتیس ؟؟؟؟
اینا که بچه نیستن گودزیلا هم نیستن معلوم نیست چی هستن والا
یه بار داشتم حکم انلاین بازی میکردم همزمان با دوست دخترم چت میکردم کلی حرف خصوصی زدیم دست اخر بود یدفه دیدیم بابام از پشت سرم داره میگه لازم کن لازم کن حالا ببین چقدر پشت سرم بوده که تا این حد جزییات بازی رو دیده حالا جالب اینه که منو بلند کرده خودش بازی کنه که دوست دخترم پی ام داده بعد بابام نوشته عروس گلم این احمق که همین الان گفت تا ابد باهات میمونه پس خفه شو بزار بازیمونو کنیم بخدا اون لحظه نمیدونستم بخندم یا گریه کنم
یکی از یچه های مهد کودک خواهر زنم عاشقش شده بود بعد خواهرزنم ازش پرسیده ما که تفاوت سنیمون زیاده اونم گفته اشکال نداره عوضش تفاهم داریم:lllllll
بچه که نیستن کروکودیلند اینا:lllll
امروز سوار تاکسی شدم
راننده میگه: کجا میرید؟
گفتم: چهار راه فلسطین
بعد میگه:انقلاب نمیای؟
بهش گفتم:نه اقا همون چهاراه فلسطین پیاده میشم.
دوباره میگه:فردوسی هم میرم نمیای؟
بهش گفتم:نه اقا
دوباره با نهایت پررویی میگه:اگه میخوای نشاط هم میرم
منX-(
راننده :)
مسافرین داخل تاکسی :D
رفتم سی دی فروشی،میگم آقا ببخشید ویندوز سون دارین؟ میگه نه نداریم!! بعد تو قفسه ها دیدم بهش میگم اونجاست که! میگه آهان خب از اول بگو منظورت ویندوز سونه (Soon)!!!
من: :(
فروشنده: :)
بیل گیتس: :@
خخخخخخخ
این خاطره مال عمومه: میگفت رفته بودم شب خونه مادربزرگت بخوابم شب تشنم شد دیدم یه لیوان رو میزه رفته لیوانو سر رفتم دیدم یه چیزی اومد تو دهنم در آوردم دیدم دندون مصنوعیا مامان بزرگته خخخخخ
حالا فکرشو بکنید محتویات داخل ابه چی بوده مثلا سبزی دیشب و تیکه گوشت ریز معلق در آب خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
خخخخخخخخخخخ
بابابزرگم از زن یکی از اقوامشون پرسید کدوم پدرسگی گفت شوهرت از فلان شرکت بیاد بیرون؟
اونم گفت بابام خخخخخخخخخخخ
ینی اونجا داشتم از خنده غقش میکردم خخخخخخخخ
از خاطرات بچگیم این بود که هر وقت یه مهمونی میومد خونمون میدویدم جلوش میگفتم کی میرید خونتون؟!!!!
ینی میخواستم مدت زمان خوش بودنمو ببینماD:
عاقا ما یه پسر خاله داشتیم به شدت از آهنگ گیتارمو با خودت نبر شماعی زاده متنفر بود
بعد ازدواجش عکسای عروسی شو داد به من که میکس کنم یه آهنگ قشنگم روش بذارم
منم همون آهنگ شماعی زاده رو گذاشتم روشون
حالا هر روز زنش همون ترکو میذاره تا با هم نگاه کنن
زنه لذت میبره ولی اون حرص میخوره منو نفرین میکنه
مردم آزاری بودم منم ¡¡¡:-V
عموم زنگ زده میگه : مغازه ام یه دوتا نون بگیر بیا کارت دارم
من: چشم عمو
حالا فک کنید مغازه عموم چسبیده به یه ارایشگا زنونه
هر دوشونم میرن زیر زمین رنگ دراشونم ست
از شانس کج ما ارایشگا هم پرده ای چیزی نداشت
منم نون تو دست اواز خون "یادته ارزو میکردی یروز تو خیابون ادما بشناسنت"
از پله آرایشگا میرفتم پایین که یهو این خانومای نسبتا محترم یک جیغیییییی کشیدن
تهنا چیزی که یادم مونده نونارو پرت کردمو در رفتم
کل روز دپ بودم واسه این سوتی بعدم فک کردم اگه تو 4jok پستش کنم باس بش لایک بدن
یهو اینجوری شدم >>> :)
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )