بنده خدا مهموندار هواپیما میشه ، یک روز تعدادی بیمار روانی رو از یک شهر به شهر دیگه ای منتقل میکردند . دیوانه ها از ذوق شروع به سر و صدا می کنند !
خلبان به بنده خدا میگه برو اینا رو ساکت کن !بعد از چند دقیقه خلبان می بینه همه ساکت شدند ! به بنده خدا میگه چیکار کردی که ساکت شدند ؟ میگه در رو باز کردم گفتم برید توی حیاط بازی کنید !