دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  35606

یه بار توی جمعی اومدم یه جریانی رو تعریف کنم گفتم حالا یکم بهش شاخ و برگ میدم هیشکی نمیفهمه غافل از ایمکه مامانمم نشسته بود...گفتم عاقا من صبح جمعه از خواب بیدار شدم فکر کردم دیرم شده تندتند لباسامو پوشیدم برم مدرسه یهو یادم اومد جمعه است دوباره خوابیدم...همون لحظه مامانم بلند گفت دروغ نگو لباسات تو ماشین لباسشویی بودن....یعنی اون لحظه بود که اصن اشک تو چشام جمع شد...تا آخر مجلس دیگه حررررررف نزدم

  35601

يكي از بچه هاي فاميل رو آورده بودن شبكه ي خبر به عنوان مهمان صحبت كنه ، مادرمو صداش زدم كه ببينه ، يه نگاه به تلويزيون كرده برگشته به من ميگه خاك بر سرت !!!
هيچي ديگه از صدا زدن مادرم كه هيچ، از خلقت خودم هم پشيمون شدم.
فقط تو رو به خدا شما بگيد ؛ آخه چرا؟؟!!

  35596

تو کلاس نشسته بودیم استاد داشت درمورد امتحان پایان ترم حرف میزد
یه کتاب 400صفحه ای رو میخاست کامل امتحان بگیره.
یکی از بچه ها گفت :استاد توروخدا اینقد خون به دل ما نکن
استاد هم نیشاشو باز کرد گفت:خون ک تو دل نباشه ادم میمیره
یعنیا هیچ استادی اینطوری مارو قانع نکرده بود!!!

  35594

امروز دقیقا همین امروز با عجله از سرکار میرفتم کلاس ، وارد کلاس که شدم استاد داشت درس میداد منم اومدم بیام بشینم همون صندلی اول دیدم نمی تونم نگاه کردم دیدم چهارتا از انگشتام لای در گیر کرده من بکش در ول نمی کرد که، استاد اومده کمکم کرده تا تونستم در رو راضی کنم انگشتامو ول کنه هیچی کل کلاس تا یه نفر میومد داخل بهش میگفتن دستت لای در نمونه، استاد گفت میخوای بری بیرون ؟ گفتم نه می ترسم اون یکی دستم هم گیر کنه ...

  35584

دیروز به یکی از دخترای کلاسمون گفتم جزوتون میدین کپی کنم اونم گفت نه!!
رفتیم تو کلاس من رفتم پشتش نشستم، میخواستم حالشو بگیرم، یه دونه ازین کلیپسا بسته بود به موهاش طوریکه از سرشم بزرگتر بود...
وسط کلاس استاد داشت درس میداد( از اون استادای باحال بود) من هی چپ و راست میرفتم که جلو رو نمیبینم، استاد بهم گفت: وهاب چرا اینجوری میکنی؟
منم گفتم استاد این خانم یه کلیپس بسته سرش نمیشه جلو رو دید.
کل کلاسم رفت رو هوا، استادم بهش گفت خانم دیگه این کلیپس رو نبند.

  35571

هییییییییییییییییییییییی از دست این گودذیلاها بعلهههههههههههه ما هم یکی داریم غربونم برن همین الان یکیشون نشسته رو پام نمی ضاره طایپ کنم که شوما دعا کنید من بمیرم اخه اگه بش دست بزنم صد نفر از یونیصف و خاندانشو و.... خراب میشن تو سرم ......کمک .... داره میگه چشات دراومد بس نشستی پا این بی ساهاب شده کصافط بس0

  35563

آقـــا مــا شیکممون درد گــــرفته بود تــانک! مــامــان بــابــام زهــره ترک منُ بـــردن بیمـــارستان!
دکتـــرٍ اومـــده معــاینه با اون دستــــه کلنگـــش هی فشــار میداد منم از درد داشتم جـــون میدادم میگمممم: درد میکنــــه چیکـــا می کنـــی؟؟
دکتـــرٍ: خــودمم میدونـــم درد میکنه! آپـــاندیستــــه!
مـــن: بــابـــا همی 5ماه پیش آپــاندیســـمو عمـــل کـــردم چـــی میگـــــی؟؟؟
دکتــــرٍ:حالت تهوع اَم داری؟؟
مـــن: میگــــم آپــاندیس ندارمممم عملش کـــردم!!!!!
دکتــــرٍ: بلبـــل زبـــونی نکن! تهـــوع داری؟
مـــن : نه ندارم (o_O)
خلاصـــه آزمــایش خـــونم نوشت جـــوابشو گـــرفتیم نیشـــونش دادیــــم!
میگــــه: نــــــه خـــــدارو شکـــــر آپاندیـــسش نیس!!
مـــن:|
بــابــا و مـــامـــانم:|
داداشـــم:|
آپــاندیسٍ خـــدا بیـــامــــرزم:)
دکتــــرایٍ مملکـتٍ مـــا رو باش!!!! :دی

  35562

رفته بودم مرکز آی إس پی پیش دوستم که يک مشتري نمي تونست به اينترنت وصل بشه زنگ زد
دوستم : شما مطمئنيد رمز درست رو به کار برديد؟
مشتري : بله مطمئنم. من ديدم همکارم اين کار رو کرد.
مرکز : ميشه به من بگيد رمز عبور چي بود؟
مشتري : پنج تا ستاره.

  35560

یادش بخیر
یه دبیری داشتیم که وقتی با ماشینش میخواست از زیر تور والیبال رد بشه سر خودوش رو هم داخل ماشین خم میکرد نخوره بهش :)

  35547

هر وقت آشناهامون میان خونه ما بچه هاشونو میفرستن برو پیش عمو فلان، برو پیش دایی فلان (منظورشون اینجناب هست). برو با کامپیوترش بازی کن. حالا بچه یکسالش هم تموم نشده. آخه یکی نیست به اینها بگه شما که نمی تونید دو دقیقه بچه تون رو نگه دارین و از انواع ترفندها استفاده می کنید از خودتون دورش کنید بیجا می کنید که بچه دار می شین.

  35542

رفته بودم یه شهرستانی
یه یارو اومد گفت آقا شما بچه تهرانی ؟؟
گفتم اره چطور مگه؟؟
گفت: میدون تجریشو میشناسی ؟
گفتم آره چیه مگه؟
گفت :ممد و میشناسی پراید سفید داره؟؟؟
من: o.O
ممد: :|
پراید ممد: [oo]
خوووودایا ممنونم ازت که تو این شرایط سخت (مشروطی هر ترم یه دوس دختر درس درمونم که نداریم 4 جوکم که دیگه مارو نمیتحویله )باز موجبات شادی و خندمونو فراهم میکنی :)

  35539

اگه دروغ بگم زومبه سگ سگارو گازم بگیرهD:
خواهرخانمم ماشین خریده بود و تازه هم گواهینامه یاد گرفت خلاصه به من بیچاره گفت بشین کنار من که تصادف نکنیم:))
خلاصه گفت اول بریم بنزین بزنیم و بعد بریم تو شهر تمرین کنیم)":
هیچی دیگه وقتی بنزین زد و ترمز دستی رو کشید ماشین راه افتاد زارت خورد به یه ماشین دیگهD:
آخه هول کرده بود به جا ترمز گاز میدادD:
منم که همینجور مات و مبهوت مونده بودم کدوم خری به این گواهینامه داده:ll
خداروشکر سریع ماشین رو فروخت وگرنه یه نسل کشی اتفاق میوفتاد:lll

  35525

جلو تی وی رو مبل ولو بودم ساعت 2 شب ...بابامم بعد از اخبار خوابش برده بود...
همینجوری فیلم میدیدم یهو احساس کردم زمین لرزید...آقا مارو میگی...بلند شدم با جفت پا پریدم بیخ گوش بابام بنده خدا گرخید...گفت چی شده؟
گفتم بایا...بسم الله فک کنن زلزله است...
دیدم یه نگاه خصمانه ای بهم کرد...یه نگاه به ساعت رو دیوار انداخت...بعد ا همون نگاه غضب آلود گفت:باباجان اینوقت شب زلزله؟
من:|
سازمان ثبت زلزله و زلزله نگاری مرکزی :|
سازمات مقابله با حوادث غیر مترقبه :|
آغا گریه دار شد...جمعش کن

  35520

یکی از تفریحات من سر امتحانهای ترم اول(یه همچین آدمیم من سر امتحان هم تفریح میکنم) اینه که ده دقیقه اول جواب همه سوالهارو میدم بعد دور و اطرافو نیگا میکنم ببینم کی بهم اشاره میکنه برسونم!
بعد دست میکنم جیبم یه تیکه کاغذ سفید مچاله شده درمیارم میندازم طرفش، عمدا یه جوری میندازم تو فاصله یه متری صندلیش بیفته!
بعد میشینم زیر نظر میگیرمش چی کار میکنه!
لامصب ته خنده اس وقتی به کاغذه زل میزنه و هر بار که مراقب رد میشه نیم خیز میشه ولی باز نمیتونه برش داره!
(توصیه:اگه شما همچین کاری کردید و دیدین طرف بعد یه عالمه سعی و تلاش ورش داشت سریع پاشید برگتونو بدین برین، تو حیاط هم وانستید)

  35519

یه بار سر کلاس فیزیک (پیش دانشگاهی) یکی از بچه ها (که اونروز معلوم نبود سرش به کجا خورده بود که درسو گوش میداد) یه سوال احمقانه در مورد درس فیزیک هسته ای پرسید، آقادبیر نه گذاشت نه ورداشت، گفت: خر که شاخ و دم نداره؟
بعد یهو زد زیرخنده!
حالا یارو (که اگه تو کل عمرش ی بار تصمیم گرفته باشه درس خون شه،همون روز بود) با عصبانیت پا شد گفت:
خر دم نداره؟ شاخ نداره درست،ولی دم داره،من که دم ندارم!
آقادبیر داش أخنده غش میکرد!
آخه این کلاس فیزیکه!
یعنی ما باید مهندس هسته ای شیم...