از روش هاي مناسب بروز مرض ساديسم!علي الخصوص نسبت به مخاطب خاص!!!!!!!!كه اتفاقا همكلاسيتونم هست!و به طور كاملا شانسي بغل دستتون ميشينه!وكاملا اتفاقي با چن تا از دختراي كلاس صميمي شده اينه:
مداد فشاريتو فشار بده تو مچ پاش!
جواب ميده به خدا!رو مخاطب خاص خودم امتحان كردم سركلاس نفشه كشي !داداش رفت هوا!!!!!استادم حذفش كرد!
خودم كه همون اول گفتم مشكوك به ابتلا به مرض ساديسمم!

سر كلاس جلوي چشم23سه تا دانشجوي پسر به انضمام استاد و الباقيش18تا دختر بااون مانتو تازه ات پاهات نپيچن بهم نخوري زمين صلوااااات!
بد درديه يادش پيرم ميكنه!هي روزگار!!!!ابهتمون دود شد رفت هوا!هي هي هي!

نمره هارو گذاشتن تو سايت نگاه كردم.دود از كله ام بلند شد.با بوق و كرنا و هاي و هوي رفتم دفتر استاد كه استاد اينم شد نمره؟14 چرا آخه؟من كامل نوشته بودم 20 ميشدم شايدم 18يا17 يا حتي15!ولي ديگه14 نميشدم.
دوست استادم اونجا بود گفت خانوم موضوع چيه؟گفتم نمره ام كم شده و حقم اين نبود و فلان و بهمان.گفت خب به جاي اين همه توضيح.رك بگو استاد نمره ميخوام.
منم خيلي رك برگشتم گفتم استاد بيست ميخوام!
الان لابد انتظار دارين بگم 20 امو داد منم سرافراز اومدم بيرون.خير نداد!14/25داد!

زندگی تویه خوابگاه باعث میشه تفاوت ها خیلی خوب احساس بشن...
.
.
.
مثل تفاوت قبل از آرایش و بعد از آرایش

کلاً قیافه ها عوض میشه!!!!!بعضی ها را هم که اصلاً نمیشه شناخت!!!

عاقا
{بعله حالا فهمیدین کنکور پارسال 2رقمی بودم!!!!}
فانتزی من اینه ...یه بار 3نصفه شب از خوابگاه بزنیم بیرونو ای نگهبانه گیر بده...

اقا من تو ی شرکت مهندسی کار میکنم ( الان فهمیدین چه جای با کلاسی کار میکنم یا بازم توضیح بدم :)
خلاصهه یه روز یه کاراموز امد قرار شد فرمشو پر کنم داشت راجب کنکور میحرفید ومن که داشتم فرمو پر میکردم ی نگاه به تاریخ تولدش کردم اصلا دنیا دور سرم چرخید مگه میشهههههههههه؟؟ لامصب مگه میشه 75 بره دانشگااااه :0 بابا اینا یه پله از گودزیلاها پائین ترن نکنین انکارارووووووو
بعد قبولی این عزیزاان
من :(
اونا :))))))
اوستادا :((( :((
و من بعد از دیدن قیافه استادا :))))))))))
الان این جز کدوم دسته بندیه اخهههههه چرا من خاطرات خنده دار ندارم اقاااا من گره خوردم الان اه اینا گرفتههههه کمکککککک :(

عاغا استاد اومده سر کلاس میگه یه زن و شوهر هستن یه بچه دارن به اسم مثلا وحید ،وحید از هفت سالگی هر روز میرفته برا خونه نون میخریده، حالا وحید بزرگ شده رسیده به پونزده سال و یه روز مامان باباش میبینن وحید نون نخریده و داره تو کوچه بازی میکنه باباش میره بیرون داد میزنه که وحید بیا ببینم ،وحید میاد ، بهش میگن نون نخریدی میگه (نه) و این نه یعنی آقا وحید یا عاشق شده زن میخواد یا میخواد بگه بابا ماشین مدل بالا بخر یا میخواد بگه بالا شهر بریم خونه بخریم ، یا پول تو جیبیش کمه ، خب حالا اگر شما جای بابای وحید بودید چکار میکردید ؟منم گفتم استاد میگفتم وحید بابا برو بازی کن خودم میرم نون میخرم !!! والا اااا خداییش فکر کنم تا حالا اینقدر قانع نشده بود

به دلم مونده یه شب فقط یه شب..... تویه اتاق هیچ جک و جونوری نبینم
اصلاً معلوم نیست اینجا خوابگاهه یا باغ وحش؟؟؟؟

اقا ما به سلامتی رتبه 14 ارشد کامپیوتر شدیم میخوایم بریم شریف. اومدم خبر رو به مادرم دادم ببینید چی گفت :
- تهران خیلی شهر بزرگیه ... پر از ادمای جور باجوره ... میگن خیلی خلاف توش زیاد اتفاق میفته ... خطرناکه ... میری میکشنت !! ... اصلا تو غلط کردی رتبه خوب اوردی... یه رتبه معمولی میاوردی همین کرمانشاه میخوندی دیگه ...
یعنی این برخوردش داغونم کردا ... الان له لهم ...
یاد مادر مهران مدیری افتادم تو مرد هزار چهره ^ـ^
اگه همه ازین مادرا داشتن دانشگاه شریف درش تخته میشد !
ولی من میرم شریف مامان جون نگران نباش من کسی رو نکشم کسی من رو نمیکشه ... نا سلامتی بچه کرمانشاهم ^ـ^

دانشجویان عزیز مشروط شدین این ترم؟؟؟
من که مشروطم
خدایاشکرت که نمیگن باید اولیاتون بیان نمره هارو بگیم!!
اون موقع باید کنارجوب با وایرلس میومدیم 4جوک!
خلاصه تحت هر شرایطی4جوک عضوی از وجود ماست0_o

یه پسره هس تو دانشکدمون قیافش شبیه بقیه پول خیار شوره ،
اونوخت همیشه حلقه ازدواج میکنه دستش میگه میخوام دخترا فکر کنن ازدواج کردم !!!!
مزاحمم نشن!!
من اگه اعتماد به سقف اینو داشتم الان ...

عاقا ما تو خوابگاهمون جن داریم!!باور نمیکنی؟؟؟!!! ترم دو که بودیم ساعت یک خواستیم بخوابیم من کولرو خاموش کردم ریموتشم گذاشتم رو فایل.هر کاری میکردم خوابم نمیبرد بعد یه ربع واسه دوستم اس ام اس اومد بعد یهو کولر خاموش شد!!! گفتم شیوا تو کولرو خاموش کردی اونم گفت مگه تو خاموشش نکردی؟؟؟!!!(یا ابالفضل)بعدش فریبا گفت بچه ها خفه شید دارید مسخره بازی درمیارید!!!وبعد از سه ثانیه 5نفرمون با جیغ و ترس از اتاق فرار کردیم!!!بله!یه همچین دانشجوهای شجاعی هستیم ما!!!

سپاس و ستايش دانشگاه آزاد را ، که ترکش موجب بي مدرکي است و به کلاس اندرش مزيد در به دري ،
هر ترمي که آغاز مي شود موجب پرداخت زر است و چون به پايان رسد مايه ضرر ،
پس در هر سال دو ترم موجود و بر هر ترمي شهريه اي واجب .....
از جيب و جان که بر آيد ...... کز عهده خرجش به در آيد

آقا یکی از مراقبین امتحانمون برگشته میگه من دوران دانشجویی خدای تقلب بودم!!! (ما هم از این حرف خر کییییییییییییییف که میذاره تقلب کنیم!)
همه با لبخند نگاهش میکردیم که گفت:اونجوری نگاه نکنید من به مراقب هایی که تقلب نمیگیرن میگفتم هویج! نمیذارم شما هم به من بگید هویج!!!!!
خب آخه چراااااااا؟ حالا فهمیدم چرا اسمم رو شانس الوله نذاشتن!

من بعد از به اتمام رسیدن امتحان ها به 1نتیجه ی مهم و کاربردی رسیدم
چه کاریه آدم بشینه در طول ترم یا حتی شب امتحان درس بخونه؟؟؟؟
کافیه 2 کلمه بخونید و وقتی نمره ها اومد به پای استادا بیفتید!!!
100%تضمینی
به جوون خودم اگه انقدری که استادا اینجور دانشجو ها رو میشناسن،دانشجوهای ممتاز و معدل الف و المپیادی رو بشناسن!!!!
آدم تو دانشگاه سرشناس هم میشه
تو هر رشته ای رفیق پیدا میکنه!!!
به امید موفقیت همه دانشجوها یه کف مرتتتتتتتتتب
لایک نکردی نکردی
مدیونی اگه کف نزنی
اونم از نوع مرتب!!!