کاش دهخدا می دانست
دلتنگی … اشک …. فاصله …. بی وفایی….
تعریفش فقط دو حرف است
“تـــو”

دوست دارم هر گاهي دلم گرفته ميشود،سرم را بر روي شونه هاي كسي بگذارم كه دلم آرام گيرد و كليد قلبش را در قلب من جاي گذارد

مِهــربــ ـــــــــــان که میشــَ ــــــــــوی
دلم بیشتَـــــ ــــــــــــر تَنگــــــــــ میشود بَرایَتــــــــــــ

خیلی وقته چشمهایم ازفکرتوبارانیست/سالهاست دریای دلم ازعشق توطوفانیست/دیگرکاسه صبرم شده لبریز ازدردبی تو بودن/خدایا انتظار دیدن دوست چقدر طولانیست...

خاطره هاتنهامدرکی هستن که فراموشی رامحکوم میکنندپس بمان در خاطرم

كاش مى شد وقتى داري از تنهايى دق ميكني ،
دق كنى، ولى دل به كسى كه دلش گيره نبندى ...
اين دردش از همه ى دردا بدتره كه يروزبفهمى كسي كه دل به دلش دادى دلش جايى گيره....

دلتنگی که می آیدبه این سادگی ها نمی رود پی کارش…نه با حرف، نه به شعر،.نه با ترانه ...… دلتنگم و دیدار تو درمان من است

دل هوای لاله زاران میکند ، بیقراری بهر یاران میکند ، چشمهایم ساکت و بی اختیار ، خلوتم را اشکباران میکند ، یاد یاران در غروب غصه ها ، بار غم را صدهزاران میکند.

مدتی میگذرد از تو ندارم خبری / چه کنم ناله من هیچ ندارد اثری
شب و روز از غم تو پریشان حالم/ نه نشانی ز تو آمد نه پیامی جانم

تو این دنیا تو این عالم میانه این همه آدم
منو باش دل به کی دادم
به اون کس که نمیخوادم
دلم شیشه ، دلش سنگه
واسه سنگم دلم تنگه...

تو از دردی که افتادست بر جانم چه می دانی ؟
دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی
تمام سعی تو کتمان عشقت بود
در حالی که از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی...

اين روزها شيرها هم ميخواهند با دمش بازي كني اما با دلش نه.........

چقدر سخت است كه ببيني غريبه ها بهتر از آن"يك نفر" احساست را ميفهمند...

آن نــازنــین کجـــــاست که یــادم نمیــکند
صــد غــم به سینــه دارم و شــادم نمیکند
یکــ لحظــه آنکه بــی من هرگز نمی نشست
امــروز بـــه یــاد کیســـت که یادم نمیــکند؟

دلــم برای کسی تنــگ است
که آمــد...
نمــاند...
و رفـــت .....
و پــایــان داد به هــرچه داشتــــــم...