حالم را به هم بزن...... خیلی وقت است خوشحالی هایم ته نشین شده اند....

من گریه ام میگیرد وقتی میبینم کسی که دنیای من بود منت دستهای دیگری را میکشد...

به مدت تمام دلتنگی هایم به من بدهکاری ،وعده ما باشد روزی که دلتنگم دلتنگم شوی. . .‏‏‏"
‏"لایک هم نمی خواد بزنی فقط بخون"

اگر من خورشید و گرمای افتابو میخام پس باید رعدوبرق هم قبول کنم

رفت بدون خداحافظی.......
حتی پلک های گل را اینه باران نکرد....
تا صبح چشمک زنان برای افتابگردان رقصید...
قول داد به اشکهایش.به حرفهایش و به نغمه هایش گوش دهد........

تو رفتي و من در سوگ رفتنت در ميان فراموشي ها گم شدم...
آري تو فراموش كردي و من هنوز هم با ديدگاني خواب زده چشم به راهت دارم و هنوز هم مانند پنجره هاي منتظر باران حسرت ديدارت را با فروريختن اشك هايم به دست غربت مي سپارم ...
اي مقدس!من هنوز هم اصالت نگاهت را مي خواهم....

عبور اشك های من همان آغاز تنهایی است /مرور خاطرات دل عجب تكرار زیبایی است

خدايا!
ميشه شب اول مرگم..
قبل از اينكه تو بپرسي..
من بپرسم چرا؟!!!

امشب شب رویایی تو بود و تو نبودی/
دردل همه سودای تو بود و تو نبودی/
دل زیر لب اهسته تمنای تو میکرد/
در حسرت دیدار تو بود و تو نبودی....

من فقط تورا 2جا دوست دارم یکی دراین دنیا..یکی اون دنیا

باهمه دنیاقهرم...،اماتوصدایم کن...برمیگرد‏!‏‏!‏

یه روز اتفاقی رفتم تو یکی از این چت روما(یادش به خیر) دیدم یه دهه شصتی نیست اینقدر دلم گرفت.....
فکر کنم همه دهه شصتیا اینجا جمعن
به افتخار همه دهه شصتیا به یاد چت رومای اون زمون

صد بار قسم خوردم نیارم نامت به لب
اما باز خوردم قسم به نامت

براش نامه اومده بود
همه میدونستن سالهاست منتظر نامه اس
نامه رو بهش دادن
نخونده مچالش کرد و بلند خندید که من منتظر هیچی نیستم...من یه ادم رها و ازادم و غم و غصه هیچی رو ندارم...
همه دور و برشو خالی کردن و تنهاش گذاشتن.فورا نامه رو باز کرد.
نخونده داشت اشک میریخت.
انگاری میدونست چی توش نوشته
توی اون نامه نوشته بود:سلام...بیخود منتظر نباش....من یه زندگی جدید دارم که تو اصلا توش جایی نداری....

همیشه وقتی می خواستی حرفت رو به کرسی بشونی و حرف فقط گفته خودت باشه.وقتی میدیدی که سکوت کرده ام.سکوتم رو پای رضایتم میذاشتی
ولی این اخرین سکوتم درمقابل خواسته عجیب تو شکست وباختن بی صدای تو بود که بازم گذاشتی پای علامت رضایتم.....