خدايا..
دست بشكنه..
پا بشكنه..
سر بشكنه..
اما.. . .
دل نشكنه. . . .

میدونی الآن دارم چی میخورم؟
حسرت یه لحظه دیدنشووو...به خداااااا

الان كه دارم اين مطلب و مي نويسم دارم مثل ابر بهار اشك ميريزم منم عاشقم اونم 6 سال خدا به همه عاشقا صبر بده
خدايا!!!!!!!!!! ازم دلگير نشو..........ولي دنيات ته نامرديه!!!!!!!!!!!!!!!!

خسته شدم ...بس کن دیگه برگرد...ببین بغض کردم...اگه نیای گریه میکنما...

من طاقت نمیاورم...کارمن نیست فراموش کردن چشمهایت...بختک نیس این تو هستی که درخوابم میای و بغض گلویم را میفشارد...دوباره صدایم کن تا بیدار شوم...

آسمان امشب به حالم مویه کن

روح تب دار مرا پاشویه کن

آتش افکند عاشقی بر حاصلم

گریه کن در مجلس ختم دلم

گریه کن ای عشق روحم تیر خورد

شانه احساس من شمشیر خورد

آن که میگفتند پشت قابهاست

دختر فرمانروای آبهاست

آن که میگفتند از جنس گل است

شرح احساسات سبز بلبل است

او شبی آمد آمد مرا دیوانه کرد

او مرا یک باغ بی پروانه کرد

آمد از دردش پرم کرد و گذشت

بیوفا سیلی خورم کرد و گذشت

رفت و من در پیش پایش گم شدم

از جنون ورد لب مردم شدم

ای دل دیوانه مستی میکنی

باز هم شبنم پرستی میکنی

رام هر کس کی شود آهوی دشت

ای دل دیوانه دیدی برنگشت

من که گفتم این پرستو مردنیست

من که گفتم این بهار افسردنیست

من که گفتم ای دل بی بند و بار

عشق یعنی رنج یعنی انتحار

عشق خونت را دواتت میکند

شاه اگر باشی عشق ماتت میکند

آه عجب کاری به دستم داد دل

هم شکست و هم شکستم داد دل

حــالَش را داری کمی به حــالِ خودمان ،

گـِـریه کُنیم...!؟

برای دلتنگی هایمان
تنهایی مان
خستگی مان
بی کسی مان در اوج شلوغی
گریه های پنهان در پشت خنده هامان
و تمام حرفهای نگفته مان
برای هرکدام می توان
تا آخر دنیا اشک ریخت و گریه کرد..

حالش را داری؟!!!

خطا از من است ، می دانم


از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نعبد "


اما به دیگران هم دلسپرده ام


از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین"


اما به دیگران هم تکیه کرده ام


اما رهایم نکن


بیش از همیشه دلتنگم


به اندازه ی تمام روزهای نبودنم

یادت باشه

اگه یه روزی احساس کردی که واقعا دوسش داری حتما بهش بگو

چون یه روزی میرسه که این جمله ی قشنگ مثل بغض تو گلوت میمونه و

حتی اگه با فریاد هم بگی بازم مث یه بغض میمونه چون اونی که باید اینو

بشنوه دیگه نیست و حال و روزت میشه......

مثل من

چه بی بهونه رفتم از قاب چشمای تو

از گونه های خیس من تا بغض صدای تو حرفی برای موندنه حرفی برای انتظار

چه عاشقونه بودن اواز حرفای تو

از فاصله های بین ما دلم گرفته دنیا

که حتی اونم سرابه سایه حضور تو......

خاطرات کودکیم را ورق میزنم
و یک ب یک عکسهارابانگاهم مینوشم
عکسهای دوران کودکیم
طعم خوبی دارند
بندبند وجودم
ب بند بند وجود تو بسته است
بااین همه بند چقدرازهم دوریم
‏(م ص ط ف ی‏)‏*************

خدا میدونه که رفتن آخرین جزای من بود
روز بارونی چشمات شبای عزای من بود
باورم نیست که تو رفتی .....گل دل نازک بارون
باورم نیست تو نباشی.....همدم من گل گلدون
چجوری طاقت بیارم شبای دلواپسیمو؟؟؟
تو ندیدی سوختنم رو ...تب تند بی کسی رو.....
خط فاصله عزیزم تو نذار بین تو و من
نگو از قصه ی بارون نگو از رفتن و رفتن.....
(مازیار فلاحی)

خیال بافی بیش نبود آدم بودنت....خودم را گول میزدم که در حد منی....

شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت....شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی...

بس که دامان بهاران گل به گل پزمرده شد
باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی.....