بیایید دلتنگی را ترجمه نکنیم...
.
دلتنگی هم مانند سکوت ترجمه ای ندارد.
من حاضرن دلم برگردد و تا آخرش تنگ شود...
.
میشود؟
میمانم شاید بشود.

موهایش سفید شد،کودکی که یواشکی دفترخاطرات مراخواند...

چشامو بستم رو همه ی آرزوهام واسه تو
گذشتم از قشنگیای توی دنیا واسه تو
منو ندیدیو فراموش کردی خوبیامو خیلی زود
احساس قلبت به من هیچوقت اونی که میگفتی نبود
اگه دیدی یه روزی منو یه گوشه ی دنیا
اگه دیدی شکستم گوشه نشینمو تنها
اگه چشمامو شناختی پشت یه عینک دودی
منو با گریه نسوزون چون مقصرش تو بودی...
خدااااااااااااااااااااااا چرا بهم خیانت کرد؟ منکه واسش میمردم...

ویژه برای hilda:
تورو ببخشید بخدا امروز دیدمش....دیوونه شدم فقط تونستم نگاش کنم همین دلم نمیومد چشم ازش بر دارم
هر لحظه که فکرمیکنم بهش توجه نکنم ادامه بدم بغض میکنم داغوونم میکنه
همه دوستام میگن علی چقدر شکسته شدی

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خدا جونم !!!!!!!!!!!!
دلم برای بودنش خیلی تنگ شده....
دلم براش تنگ "تنگ"تنگ"تنگ"شده..........

برگرد.
فقط برگرد.
تو اگر همان بانوی رویاهای من باشی,
یا همان پری باشی که از تماشایش شبا خواب با چشمانم غریبی کند,
یا همان لیلی باشی که از جامت شرابی زهرا آگین به جانم دهی,
یا همان بانویی باشی که از چشم نامردمان ناپاک تورا هرزه ای یاد کنند...
توهمان بانوی هستی که من عاشق و تو همان معشوقه منی...
اگر,اگر,اگر و اگر!!!!!
اگر!!
اگر خدا بر سرم فریاد کشد,
بر من حکم کند,
برمن غضب کند,
عشق تورا برمن و دینم حرام کند,
ولی:
تو همان معشوق منی...
اگر خدامرا از پرستیدنش منع کند,
توهمان قبله گاه منی...
برگرد...

دلم برایت تنگ می شود

گرچه اینجا نیستی

هر جا می روم

یا هر کار می کنم

صورت تو را در خیال می بینم

و دلم برایت تنگ می شود

دلم برای همه چیز گفتن با تو تنگ می شود

دلم برای همه چیز نشان دادن به تو تنگ می شود

دلم برای چشم هایمان تنگ می شود که

پنهانی به هم دل می دادند

دلم برای نوازشت تنگ می شود

دلم برای هیجانی که با هم داشتیم تنگ می شود

دلم برای همه چیزهایی که با هم سهیم بودیم تنگ می شود

دلم تنگ شده براي همه آنچه از دست داده ام چشمانم گريانند براي هر آنچه

نداشته ام دستانم پروانه اي را مي خواهند كه هرگز پريدن را از ياد نبرد و روحم

شوق پرواز دارد همراه با بادبادكي كه در كوچه هاي كودكي از ميان انگشتانم

رها شد و به آسمانها رفت تا همبازي فرشته ها شود .

هوا سرده ، کسی نیس دستامو بگیره ،
بیخیال میزارمشون تو جیبم ......

بـرای رسیـدن به تــو

پـا پیـش گـذاشتـم

خـودم را قسـمت کـردم

تــو را سـهم تـمام رویـاهایــم کـردم

انـصاف نبـود…

تــو که مـیدانسـتی بــا چه اشـتیاقی خـودم را قسـمت میکــنم

پـس چــــرا زودتـر از تـکه تـکه شـدنم جـوابم نـکردی؟

بـــرای خــداحافظی

خیــــــــــــــــــــلی دیــر بود

خیــــــــــــــــــــــــلی دیــر….

کی تا حالا تو همون لحظه که پیش عشقش بوده بازم دلتنگش بوده؟

گاهی دلتنگی ها زیر نقاب سکوت پنهان میشوند....
باز هم بی صدا دلتنگتم!

دلتنگتم !

دلتــــــــــــــــنـــــ ـــــگ

هـر کـس جـای مـن بـود

می برید

اما

مـن هنـوز می دوزم...

سهراب!
قایق دیگر جوابگو نیست،کشتی باید ساخت!!!
اینجا مثل من زیاد است....

دیگر از نامردی هایت دلم نمیگیرد
نه که بیخیال شده باشم ، نه...........
ضربه اولی که به دلم زدی کاری بود.......
تمام وجودم را بی حس کرد