چون میگذرد غمی نیست....
اما......!!!!

گرچه در شطرنج عشقت
شاه قلبم مات شد
درحقیقت باختم امافراموشم نکن

اگه خاطراتمو میذارم فقط واسه اینه که بدونبد از شما بدترم هست، من فقط واسه ظاهرم ، که هیچ دخالتی تو ش نداشتم عشقم نو روند، اما هیچوقت نگفتم عشق بده یا دروغه
نه
عشق وجود داره ، پاک و مقدسه ، فقط من لیاقتشو نداشتم ، همین

امروز تو خیابون تدافیک وحشتناکی بود، صدای جیغ میومد، میگفتن آقایون لطفا نزدیک نشید ، خانما بیاین کمک
رفتم جلو ببینم چه خبره
دیدم یه خانوم حامله در حین راندگی درد اومده سراغشو باعث راه بندون شده، از درد صورت قشنگش کبود شده بود
زنگ زدم اورژانس، دستمو ول نمیکرد و میگفت: تو رو به فاطمه زهرا نجاتم بده، بغلش کردم و ماشینشو زدم کنار تا راه بندون درست بشه، آمبولانس اومد و منم همراش رفتم، تو راه که حالش بهتر شده بود با همسرش تماس گرفت
چند دقیقه بعد اینکه رسیدیم شوهرش اومد
شوهر اون عشق من بود... یه روزی منم عشقش بودم
نذاشتم منو ببینه و در رفتم
عزیزترین من پدر شدنت مبارک
خدایا هر چی میکشم کمه ؟ باید اینم نشونم میدادی؟ نمیشد از بقیه میشنیدم؟
آ ی ی ی ی ی خداااااااااااااااا

آخــ كهــ چــقدر دلمـ ـهـوايـ تازهـ مبخواهد فقـط
كميــ در "سرنگــ".....

آخرین دیالوگای من و مخاطب خاصم
من : دلیل این رفتارتو نمیفهم ، چرا با من اینجوری شدی؟
او : ببین ما تا حالا در مورد همه چی با هم حرف زدیم خودت میدونی که ما بهم نمیایم، ینی چطور بگم راستش من اولش برام مهم نبود اما حالا که خودمو شناختم میبینم که نمیتونم با تو زندگی کنم اما میتونبم دوستاای خوبی بمونیم
من: ینی اینقد غیر قابل تحملم؟
او : واسه من آره ، خوب درکم کن منم آدم نمیتونم که خودمو گول بزنم که ...، هر کی ما رو با هم ببینه ...
من : میشه ادامه ندی؟
او : باشه
خداجون از بزرگی تو چیزی کم میشد اگه من ......؟

بدای طاها
از دیدن پستات خوشحال شدم و از خوندنشون ناراحت
تو همین سایت خیلیا هستن مث تو و حتی بدتر
امیدوارم بتونی این روزارو تحمل کنی
من تو همچین روزایی دوباره کنکور شرکت کردم و پزشکی قبول شدم ، نمیگم فراموشش کن اما خودت باش ، تو دیگه به خودت خیانت نکن

سلام به همه ي بجه هاي 4جوك.منم امروز عضو سايت شدم!!
دلم خيلي پره!!خيلي تنها شدم!!همه ي روزامو به اين اميد سر ميكردم كه يه روزي شايداونم عاشقم شه!!!هر روز خبراي جديد از خودشو عشقش ميشنيدم اما بازم اميد داشتم!!تا اينكه شنيدم باهم تموم كردن! رفتمو بهش گفتم كه چقد عاشقشم وچند وقته منتظرشم وبه خاطر عشقش تا حالا چيزي نگفتم!اما هيچي به جز سكوتشو نگاه سردش نديدم!ديروز بازم فهميدم كه عشقش دوباره ازش خواسته كه برگرده!ميدونم تو زندگيش اضافم!!!!اما شما بگيد دلمو چيكارش كنم؟؟؟ چطوري بفهونم كه اون مال من نيس!!!؟؟؟؟؟

امشب يعني 21 بهمن رفتم بيرون، رفتم واسش كادو خريدم، واسش شكلات قلب خريدم، پارسال ولنتاين كه دوست بوديم من تو راه شيراز بودم رفته بودم چشامو عمل كنم كه بخاطر ديابتم ضعيف شدن، امسال باهاش نيستم اما كادوشو خريدم ميخوام 5شنبه بهش بدم، شايد 4شنبه بخواد با كسي بره بيرون. نميخوام ولنتاينشو خراب كنم، آره تنهام گذاشت اما من دوسش دارم، آره هنوزم عاشقشم، من عشقش نبودم اما اون هنوز عشقمه، شايد كارم اشتباه باشه اما... دله ديگه نميتونم بهش بفهمونم كه اون ديگه مال من نيس...

ویژه برای taha 1369

داداش گلم اینجا تو این دنیای مجازی خیلیا شبیه توأن،بدون که تنها نیستی، روز 25 مهر ماه امسال شاهد جشن نامزدیش بودم...دیدم دستشو تو دستاش،عکسشو دیدم،بخدا دیدمو فقط زدم تو سینشو گفتم تو چطوری تونستی؟؟؟ اشکامو دیدو گفت: برو... میخوام بدونی که من همه چیزمو دادم، حال الانتو میبینم میفهممت،درکت میکنم،فقط میتونم بگم آروم باش،ما هستیم، درد تو رو کشیدیم،میتونستیم زندگیشونو خراب کنیم اما واگذارشون کردیم به خدا،پس به این افتخار کن که مردونه وایسادی پای خوشبختیش...اما نخواستو رفت...

عــاشــق تـنـهـایـیـم مـیـدونـم هـیـچ وقـت مـنـو تـنـهـا نـمـیـزاره...

با من چه کردی دنیا؟
با احساسم
با لحظه هایم
با عشقم
به کدامین جرم؟
با کدامین حکم؟
چرا؟؟؟؟؟
چرا دنیا؟چرا؟

امشب باز دیدمش.. .
آخه یکی نیست بهش بگه تو که با دیدن من میری تو فکر،اخمات میره تو هم،به همه میپری، و هیچکی نمیتونه آرومت کنه.. .
په چرا اینقدر بیخیاااااااااااااااالی

احــساس میـکنـــم بــَـــد بـــ ــازی را باخــتـ ـــم ...

حـــ ـــــواســ ت هســـت؟

مـــ ـن یـــارت بـــــ ــودم نـــــه حــــریــفـ ــت !!

تنهایی یعنی اینکه امروز تولدت باشه اما
اما
حتی یه نفر،فقط یه نفرم بهم نگفت تولدت مبارک حتی اعضای خونواده!
تنهایی یعنی فراموش میکنم که روز تولدمو یادش رفته و بهش اس دادم که:دلم برات تنگ شده
فقط گفت
:کار دارم بای!