دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اس ام اس تنهایی

  54896

من نه مرد عشقم

نه هلاک رفاقت
فقط یه دل میخوام تودنیا

که روقولش بمونه تا اخرقیامت

  54886

امشب به مهمانی تو می آیم
نه چشمان فریبنده ات را میخواهم
و نه لبان خیس تبدارت را
مرا یک آغوش به وسعت دستانت کافی است
دلم گرفته …


غم هایم را بغل کن

  54878

آرزوهاي برباد رفته ي bitter sense
شاهين چرا رفتي؟؟
مگه قرار نبود با هم بعد ازدواج بريم از شيرخارگاه يه دختر كه چشماش سبز بود و 1.5 سالش بود رو بياريم بزرگ كنيم؟
مگه نميگفتي چشماش خيلي قشنگه ولي به پاي چشماي من نميرسه؟
مگه نميگفتي يه اتاق پر اسباب بازي واسش درست ميكني؟
مگه نميخواستي اسمشو بذاري آناهيد پس كجا رفتي؟
شاهين ديروز رفتم پيشش تو بغلم آروم گرفت ولي من آروم نبودم
تو كجايي كه من و آناهيدو بگيري زير بالو پرت؟
شاهين تنهام
منم ميخام بيام پيشت
شاهين دوست دارم عشقم

  54876

غریبه بود آشنا شد...
عادت شد...
عشق شد...
هستی شد...
روزگارشد...
خسته شد...
بی وفاشد...
دورشد...
بیگانه شد...
فراموش نشد...

  54873

پند بس كن، كه نمي گيرم پند--در اميد عبثي دل بستن
تو بگو تا به كي آخر، تا چند-- از تنم جامه برون آر و بنوش
شهد سوزنده لب هايم را--تا به كي در عطشي دردآلود
به سر آرم همه شب هايم را--خوب دانم كه مرا برده ز ياد
من هم از دل بكنم بنيادش--باده اي، اي كه ز من بي خبري
باده اي تا ببرم از يادش--شايد از روزنه چشمي شوخ
برق عشقي به دلش تافته است--من اگر تازه و زيبا بودم
او زمن تازه تري يافته است--شايد از كام زني نوشيده است
گرمي و عطر نفس هاي مرا--دل به او داده و برده است ز ياد
عشق عصياني و زيباي مرا-- گر تو داني و جز اينست، بگو
پس چه شد نامه، چه شد پيغامش--خوب دانم كه مرا برده ز ياد
زآنكه شيرين شده از من كامش--منشين غافل و سنگين و خموش
زني امشب ز تو مي جويد كام--در تمناي تن و آغوشي است
تا نهد پاي هوس بر سر نام--عشق توفاني بگذشته او
در دلش ناله كنان مي ميرد--چون غريقي است كه با دست نياز
دامن عشق ترا مي گيرد-- دست پيش آر و در آغوشش گير
اين لبش، اين لب گرمش اي مرد--اين سر و سينه سوزنده او
اين تنش، اين تن نرمش، اي مرد

  54870

باز هم قلبی به پایم افتاد--باز هم چشمی به رویم خیره شد
باز هم در گیر و داد یک نبرد--عشق من به قلب سردی چیره شد
باز هم از چشمه ی لب های من--تشنه ای سیراب شد سیراب شد
باز هم در بستر اغوش من--رهروی در خواب شد در خواب شد
برد و چشمش دیده می دوزه به ناز--خود نمی داند چه می جوید در او
عاشقی دیوانه می خواهم که زود--بگذرد از جاه و مال و ابرو
او شراب بوسه می خواهد ز من -- من چه گویم قلب پر امید را
او به فکر لذت و غافل که من--طالبم ان لذت جاوید را
من صفای عشق می خواهم از او--تا فدا سازم وجود خویش را
او تنی می خواهد از من اتشین--تا بسوزاند در او تشویش را
او به من میگوید ای اغوش گرم--مست نازم کن که من دیوانه ام
من به او می گویم ای نا اشنا--بگذر از من من تو را بیگانه ام
اه از این دل از این جاه امید--عاقبت بشکست و کس رازش نخواند
چنگ شد در دست هر بیگانه ای--ای دریغا کس به اوازش نخواند

  54868

ديروز به ياد تو و آن عشق دل انگيز --بر پيكر خود پيرهن سبز نمودم
در آينه بر صورت خود خيره شدم باز --بند از سر گيسويم آهسته گشودم
عطر آوردم بر سر و بر سينه فشاندم --چشمانم را ناز كنان سرمه كشاندم
افشان كردم زلفم را بر سر شانه --در كنج لبم خالي آهسته نشاندم
گفتم به خود آنگاه صد افسوس كه او نيست --تا مات شود زين همه افسونگري و ناز
چون پيرهن سبز ببيند به تن من --با خنده بگويد كه چه زيبا شده اي باز
او نيست كه در مردمك چشم سياهم --تا خيره شود عكس رخ خويش ببيند
اين گيسوي افشان به چه كار آيدم امشب --كو پنجه او تا كه در آن خانه گزيند
او نيست كه بويد چو در آغوش من افتد --ديوانه صفت عطر دلآويز تنم را
اي آينه مردم من از حسرت و افسوس --او نيز كه بر سينه فشارد بدنم را
من خيره به آينه و او گوش به من داشت --گفتم كه چه سان حل كني اين مشكل ما را
بشكست و فغان كرد كه از شرح غم خويش --اي زن چه بگويم كه شكستي دل ما را

  54862

وقتی خسته ام

وقتی کلافم

وقتی دلتنگم

بشقاب ها را نمی شکنم

شیشه ها را نمی شکنم

غرورم را نمی شکنم

دلت را نمی شکنم

در این دل تنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد

این بغض لعنتی است …که این هم باز نمیشکند

  54856

سلام داداش گلم D$D$D داداش میخوای من بمیرم که خودتو نفرین میکنی من داداش دست شکسته نمیخوام انشاالله صدسال زنده باشی...
از این تریبون اعلام میکنم ازاین به بعد هرکس خودشو نفرین کنه باهاش قهر میکنم ...
ببخشید زود صمیمی شدم گفتم داداشی اگه لایق بدونید من کوچیک شما"توران" هستم .
جا داره از همین جا از زحمات شبانه روزی دوتا آتش نشان خانواده 4جوک نهایت تشکر را بکنم همکاران شما یکبار به دادمون رسیدن خونمون آتیش گرفته بود خواهرم تو آتش گیر کرده بود که جونشو نجات دادید دست بوس جفتتون هستم(داداش حبیب وD$D$D) موفق باشید...خدا پشت وپناهتون

  54853

قرار نیست منم دلِ یکی دیگه رو بسوزونم
" برعکس " اونو اونقدر خوشبخت می کنم
کـه به هر روزی که جای اون نیستی لعـنت بفرستی :)

  54847

گفت بعد من سیگار را ترک کرده ای گفتم نه کبریت را ترک کرده ام سیگار را با سیگار روشن میکنم.

  54838

بچه ها عموم تصادف کرده حالش تعریفی نداره
الان کماست ..... ازتون خواهش میکنم براش دعا کنید

  54833

ده بیست سی چهل را شمردم تک تک
اهسته به دنبال تو گشتم با شک
بعد ها که بزرگتر شدم فهمیدم "
تمرین جداییت قایم باشک

  54831

نبسته ام به کس دل
نبسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج
رها رها رها من...

  54827

برای امیر طاها
داداش بخاطر فراموش کردن امیتیس ازدواج نکن
عاشق شو بعد