دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اس ام اس زیبا

  88638

بازهم خوابم نبرد...صبح است خورشیدپا به پای ساعت طلوع میکند... چشمانم خیره مانده اند...کاش زودتر برسد...مرگ را میگویم...!کاش به خوابی بروم که پس از آن برگشتی به زندگی نباشد!!!چراکه زنده ماندن دیگر برایم سودی ندارد.....

  88631

♫☼***(محمدرضا)***☼♫

(جـایـی خـونـدم)
تـابـسـتـون امـسـال بـا ایـن گـرمـای خـفـه کـنـنـده‌اش تـوی اتـوبـوس نـشـسـتـه بـودم.
یـه دخـتـر کـوچـولـوی ۸-۹ سـالـه هـم بـه خـاطـر نـبـودِ جـا،دور از مـامـانـش نـشـسـتـه بـود رو صـنـدلی تـهِ اتـوبـوس!!!
دخـتـر کـوچـولـو روسـری‌ اش رو خـیـلـی زیـبـا بـا رعـایـت حـجـاب هـمـراه چـادر سـرش کـرده بـود.
خـانـوم بـدحـجـابـی کـه پـیـش دخـتـر کـوچـولـو نــشستـه بـود و خـودشـو بـاد مـی‌زد بـا افـسـوس گـفـت :
« تـوی ایـن گـرمـا ایـنـا چـیـه پـوشـیـدی ؟! از دسـت اجـبـارِ ایـن مـامـان بـابـاهـای خـشـکِ مـقـدس... تـو گـرمـت نـمـی شـه بـچـه؟ ».
هـمـون مـوقـع اتـوبـوس بـه ایـستـگـاه رسـیـد و ایـسـتـاد.
دخـتـر کـوچـولو گـره ی روسـری‌اش رو سـفـت‌ تـر کـرد و مـحـکـم و بـا اقـتـدار گـفـت :
« چـرا گـرمـمـه... ولـی کـسـی هـسـت کـه خـیـلـی مـن رو دوسـت داره ، اسـمـش خـداست، گـفـتـه اگـه حـجـاب داشـتـه بـاشی بـرات خـیـلـی بـهـتـره و خـیـر تـو تـوی ایـن کـاره، مـنـم چـون بـه خـدا اعـتـمـاد دارم و الـبـتـه خـیـلـی خـیـلـی دوسـش دارم سـعـی مـیـکـنـم بـه حـرفـاش گـوش کـنـم تـا خـدا هـم از دسـت مـن راضـی بـاشـه...».
دخـتـر کـوچـولـو پـیـاده شـد و اون خـانـم بـدحـجـاب سـخـت بـه فـکر فـرو رفـت...!!!

  88613

تير بار عراقی ها، همه را کلافه کرده بود. آمده بود پشت خاکريز نقشه را پهن کرده بود و فکر می کرد. کسی باور نمی کرد فرماده لشکر آمده باشد خط.
خاطره ای از زندگی شهيد حسن باقری

  88611

خدایا .....
بدون نوازشهای تو
میان دست های زندگی
مچاله می شویم.....
نوازشت را از ما نگیر...!!! ...

  88605

بهترین دوست داشتن ها
اون دوست داشتنایین که وقتی پدر و مادر از بچشون میپرسن چقدر منو دوست داری
دستشو تا جایی که میتونه باز میکنه و میگه اینقدر ...

  88604

"شادمانی همه جا پشت در است در گشودن هنر است"
کلاس سوم راهنمایی بودم. همه ی کلاس از معلم فیزیک بدشون میومد. قبل از کلاس قرار شد که واسه ی اذیت کردنش هر سوالی کرد جواب ندیم یا بگیم بلد نیستم. خلاصه معلم اومد و طبق معمول از رو دفتر خوند تا درس جلسه ی پیش رو بپرسه. از شانس اسم منو صدا کرد. منم با اعتماد به نفس کامل پاشدم. یه سوال کرد، یه کم صبر کردم مثلا دارم فکر میکنم. بعد گفتم جوابش یادم نیست. معلم نامرد هم گفت برو پیش خانم فلانی)مدیرمون(. منم پاشدم چون دوست نداشتم به این معلم عوضی التماس کنم. کلی با در ور رفتم ولی باز نشد. آخر گفتم باز نمی شه! اومد خودش یه کم ور رفت. کلاس رفته بود رو هوا. ولی در باز نمیشد. بعد گفت برو بشین سر جات بعدا برو پیش مدیر! بعد یکی دیگرو صدا کرد اونم سوالو جواب نداد. معلممون خیلی کفری شد. داد زد: برو پیش خانم… ولی همین جا ساکت شد. یادش افتاد در باز نمیشه!

  88600

واقعی و مجازی ندارد ... ،

آن جا قدم به قدم به مرگ نزدیک می شوم اینجا کلمه به کلمه ...

  88596

میدوزم شادی را به غم،
زیاد را به کم،
درخت را به ریشه،
گاهی را به همیشه،
ستاره را به آسمان،
زمین را به کهکشان،
کهنه را به نو،
و....
خودم را به خودت!



  88595

چقد سخته
که داداش 9 سالت توی دعوا زل بزنه توصورتت و بگه میدونی توووو زشتی بگه تو خونه ی ما توووو ازهمه زشت تری!!!
سخته نه؟!خیلی سخته!
مگ قیافه ی ما ادما دست خودموونه مگ مارو خدا نیافریده
مگه من خودم خاستم زشت باشم اشک دیگ امونم نمیده
فقط سهراب گفته بودی گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟؟
خیلی سهراب جان خیلی

  88582

نبردهاي زندگي هميشه به نفع قويترين ها پايان نمي پذيرد بلکه دير يا زود برد با آن کسي است که بردن را باور دارد...

  88574

بعضی لحظه ارزششون بیشتر از کل زندگیه مثل
بوسیدن دست پدر مادر
شاد کردن دل آدامس فروش سر چهارراه
بخشیدن کسی که میتونی خوردش کنی
مواظب باشین دیر نشه مخصوصا اولی

  88573

-----»اختصاصي از سينا مهربون «-----
خداي مهـــــربان
امروز دوباره از خواب بيدار شدم...
نفــس ميكشــم...
عزيزانم يك روز ديگر در كنارم هستند...
از تو ممنونم.
#اگه خـــــدا رو هر لحظه شاكــــــري بزن لايك#

  88568

برای رسیدن به مقصد و هدف همیشه ی دور برگردون هست که باید دقت داشته باشی ردش نکنی.....
اگه ازش رد شدی، رفتی و رفتی تا یه دور قمری رو طی کنی
و
یه لحظه غفلته که مدت ها تو رو از مقصدت دور میکنه.........

  88566

"شادمانی همه جا پشت در است در گشودن هنر است"
گفتگوهای کودکانه با خدا 1
خدای عزیز!
به جای این که بگذاری مردم بمیرند و مجبور باشی آدمای جدید بیافرینی، چرا کسانی را که هستند، حفظ نمی کنی؟
خدای عزیز!
شاید هابیل و قابیل اگر هر کدام یک اتاق جداگانه داشتند همدیگر را نمی کشتند، در مورد من و برادرم که مؤثر بوده.
لایک کنید تا ادامه بدم

  88555

چه صبور بودند فالگیرهایی که این روزها را در طالعم دیدند و هیچ نگفتند ...