حکایت عجیبیست رفتار ما
خداوند می بیند و می پوشاند
مردم نمی بینند و فریاد می زنند .

از راه وفا گاه ز ما یاد توان کرد / گاهی به نگاهی دل ما شاد توان کرد
صید دل ما لایق تیر تو اگر نیست / از بهر خدا آخرش آزاد توان کرد
مستم ز می عشق چنان کز پس مرگم / صد میکده از خاکـ من آباد توان کرد . . .

مردان در مسیر عشق به وسعت نا منتها نامردند،گدایی عشق میکنند تا زمانی ک به تسخیر قلب زن مطمئن نیستند همین ک مطمئن می شوند نامردی را در حد مردانگی انجام می دهند
دکتر شریعتی

مقصر خود ماييم عشق را به كسانى ارزانى ميكنيم، كه از زندگى جز اب وعلف،روزانه نه ميفهمند نه ميخواهند!

زندگی همهمه مبهمی از ردشدن خاطره هاست .هرکجا خندیدیم زندگانی آنجاست . . .

من هنوز از بازى كلاغ پرميترسم،
ميترسم بگويم تو،
و تو آرام بگويى پر...!!!

بلبل باغ تو ام از باغ بيرونم نكن
گر كه دور افتادم از اين باغ بيرونم نكن
رنگ زردم را ببين برگ خزان را ياد كن
با بزرگان كم نشين بيچار

داشت استدلال می آورد و خودش را راضی میکرد که این کار گناه نیست...
یک نفر انگار از درونش گفت:
خودتی!

نقطه علامت پایان جمله است.
اما بعضی جمله ها با یک نقطه تمام نمی شوند
باید هی نقطه بگذاری جلویشان
نگذاری ادامه پیدا کنند...

به انجام كارهاي نيك ادامه دهيد حتي اگرديگران آنها را به نام خويش ادعا كنند كارهاي شما پيشكشي است به خدا و هيچكس نميتواند خدا را فريب دهد.

این روزها به جای" شرافت" از انسان ها فقط" شر" و " آفت" می بینی

گاهى ندانسته از يك نفر بتى درست ميكنى...
آنقدر بزرگ...
كه از دست ابراهيم نيز كارى بر نمی آيد!

دنیای عجیبی ست ؛اینجا لبخـند را هم ،بایــد زد..!

خاطرات آدم مثل یه تیغ کند میمونه که رو رگت میکشی!
نمیبره اما تا میتونه زخمیت میکنه..

به یک عدد " Shift " جهت همکاری با " Delete " برای پاک کردن کمی خاطره نیازمندیم...!