دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اس ام اس زیبا

  38832

مادر همیشه یکیه ، شاید در تمام عمرش نتواند بیش از یک نفر باشد اما گاهی یک نگاهش یک دعایش یک دنیا یک خاطره براى ما ارزش دارد

  38831

همیشه ازخدا بخواه تو رو تمنای دلی کنه که مثل خودت پراز محبت باشه

  38803

به تو که فکرمیکنم بی اختیاربه حماقت خودم لبخند میزنم...سیاه لشکری بودمو فکرمیکردم بازیگرنقش اولم...حیف...

  38799

جدیدا اسم خیانت شده اشتباه...!که باید ببخشیو فراموش کنی وگرنه محکوم میشی به کینه ای بودن!!!جالبه...

  38793

وقتی اورجینال به دنیا اومدی... حیفه کپی از دنیا بری ....خودت باش !

  38763

دیروز پینیکیو ادم شد......وامرمز ادم ها پینیکیو..... من از عاقبت مادربزرگ میترسم اگر فردا شنل قرمزی گرگ شود

  38745

معلم عصبي ، دفتر را روي ميز کوبيد و داد زد : سارا...؟
دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پايين انداخت و خودش را تا جلوي ميز معلم کشيد و با صداي لرزان گفت : بله خانم؟
معلم که از عصبانيت شقيقه هايش مي زد ، به چشمهاي سياه و مظلومدخترک خيره شد و داد زد :
چند بار بگم مشقاتو تميز بنويس و دفترت رو سياه و پاره نکن ؟ ها؟
فردا مادرت رو مياري مدرسه مي خوام در مورد بچه ي بي انظباطشباهاش صحبت کنم :|
دخترک چانه لرزانش را جمع کرد... بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :
خانوم... مادرم مريضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق ميدن... اونوقت ميشه مامانم رو بستري کنيم که ديگه از گلوش خون نياد... اونوقت ميشه براي خواهرم شير خشک بخريم که شب تاصبحگريه نکنه... اونوقت... اونوقت قولداده اگه پولي موند براي من هم يه دفتر بخره که من دفترهاي داداشم رو پاک نکنم و توش بنويسم...
اونوقت قول مي دم مشقامو تمييز بنويسم...
معلم صندليش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشين سارا...
و بی آنکه کسی ببیند اشک میریخت...

  38736

اين پستو واسه لايك كردن نذاشتم اگه خوشتون اومد به جاي لايك 2ديقه فقط بهش فكركنيد!!
اگر*پروا*كني *پر* *وا* ميكني!!!!!!!

  38694

یکی نیس بگه:آخه مادره من!!!!!
غذای دیشب اگه خوب بود همون دیشب تموم میشد......
واللا به غرعان

  38683

آخ...!!
دیگری مرا میسوزاند و منه احمق سیگار را...!

  38681

خودم فراموشت كردم ،امادلم گاهى سراغت راميگيرد،دل است ديگرعقل ندارد*

  38680

حمامي دارم دربازارآب هم که گران است ولی مشکلی نیست بیاییدباحرفهایم آدم میشویم"

  38678

خیلی ها دورم زدن و رفتن ... تو دیگر نرو
طعنه های "مادرم" آزارم میدهد‎

  38652

با هم باشیم... نه یک سال بلکه یک عمر...بگذار اوازه ی رفاقتمان چنان در شهر بپیچد که روسیاه شوند انها که بر سر جداییمان شرط بسته اند...

  38638

در شبِ معراج پیامبر(ص) خداى تعالى پنجاه نماز بر او و بر امت او واجب کرد..
و چون باز مى‏گشت عبورش به حضرت موسى افتاد پرسید: خداى تعالى چقدر نماز بر امت تو واجب کرد؟
رسول خدا(ص)فرمود: پنجاه نماز، موسى گفت: بازگرد و از خدا بخواه تخفیف دهد!
رسول خدا(ص)بازگشت و تخفیف گرفت، ولى دوباره موسى گفت: بازگرد و تخفیف بگیر، زیرا امت تو(از این نظر)ضعیفترین امتها هستند و از این رو بازگرد و تخفیف دیگرى بگیر چون من در میان بنى اسرائیل بوده‏ام و آنها طاقت این مقدار را نداشتند..
و به همین ترتیب چند بار رسول خدا(ص)بازگشت و تخفیف گرفت تا آنکه خداى تعالى نمازها را روى پنج نماز مقرر فرمود.
و چون باز موسى گفت: بازگرد، رسول خدا(ص)فرمود: دیگر از خدا شرم مى‏کنم که به نزدش بازگردم...
"ما هم باید شرم کنیم اگر که از سه بار در طول روز وقت گذاشتن برای خـُـدا غافل شویم"