آسمان را که میبینم بیشتر هوس پرواز میکنم
اما چه کنم که پر پروازی ندارم
وگرنه از اینجا تا آسمان
تا بالای ابرها پرواز میکردم
دلم میخواهد از زمین و وابسته گی هایش دل بکنم ...
دلم میخواهد پاهایم از زمین فاصله بگیرد ...
از اینجا تا آسمان راه زیاد است..
دیگر به فکرم نیستی میدانم ..
اما میترسم وقتی به ان بالا هم رسیدم
باز هم به دنبال تو باشم...
از من دیگر چیزی نمانده جز تو

هر وقت چشماتو بستی و فکر کردی دیگه نیستش و اشک اومد تو چشمات , نفست کم شد , قلبت سنگین,
بدون که عاشقنه دوسش داری

خسته ام از خریدن ناز کسانی که با تحریمها سازگارند

پراز" توام" به تهيدستي ام نگاه نكن،مگوكه هيچ نداري،ببين
" تورادارم"

گرگ هم که باشی
عاشق بره ای خواهی شد
که تو را به علف خوردن وا می دارد
و رسالت عشق این است
شدنِ آنچه نیستی !

ای همیشه جاودانه در میان لحظه هایم ، غصه معنایی ندارد تا تو میخندی برایم!

شاید آرام تر میشدم
فقط و فقط
اگر میفهمیدی
شعر هایم به همین راحتی که میخوانی
نوشته نشده اند…

یادمان باشد در این گرانی ،
احساسمان را خرج بی احساسی های کسی نکنیم ، که سرانجامش ورشکستگی است

بسی گفتند: دل از عشق برگیـــر / که نیرنگ است و افسون است و جادو است
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم / که این زهر است امّا نوش دارو است
(فریدون مشیری)

کاش میشد وقتی داری از تنهای دق میکنی ،دق کنی ولی دل به کسی که دلش گیره نبندی... این دردش از همه دردها بدتره که یه روزی بفهمی کسی که دل به دلش دادی دلش جایی دیگه گیره

آروم بشی صدا میشم، نفس بخوای هوا میشم،پناه بخوای خونه میشم، سر بزاری شونه میشم، تو جون بخواه فدات میشم

انصـاف نیـست ؛ کـه دنیـا آنقـدر کوچـک باشـد ، که آدم هـای تـکراری را روزی صـد بـار ببینـیم .... و آنـقدربـزرگ بـاشـد ؛ که نتوانیم آن کسی را که میخـواهیـم حتـی یـک بـار ببینیـم ... !!!

دوستی قطره ی اشکیست که در معبد عشق هر کجایش بچکد مهر و وفا میروید.

سلامتی عشقایی که دلیل دوامشان زر و زور نیست

ديگه از اين به بعد هر جا كه ميري، بايد اجازشو از من بگيري..
نميشه با كس و ناكس بجوشي،بايد هرچي كه من ميگم بپوشي..
بايد تنها به قلبم دل ببندي، فقط بايد با من بگي بخندي..
وقتي دير مي كني يا ميري جايي، ديگه هستم، بايد بگي كجايي..
وقتي دير مي كني يا ميري جايي، ديگه هستم،