امير از عملِ بابابزرگش گفت. پس بذارين منم از بيمارستانِ پدر بزرگم بگم.
ساعتِ ١٢ شب تلفنِ خونه زنگ مي خوره. مامانم گوشي رو جواب مي ده و مي زنه زيرِ گريه. بابام مي پرسه چي شده؟ مامان ميگه: بابا بزرگ بيمارستانِ. ميرن بيمارستان اما بدونِ منو خواهرم.
فرداش مي بينم كسي خونه نيست!!! زنگ ميزنم مامانم. بهم ميگه حالِ بابابزرگ بهترِ. -خوب خدا رو شكر.
ميرم كلاس. ظهر بر ميگردم خونه. بازم كسي نيست. بابام زنگ ميزنه و ميگه: سينا بابا بزرگ خوب شده الانم مهموني گرفتيم زود حاضر شو دارم ميام دنبالت. از خوشحالي بدونِ خدافظي گوشي رو قطع مي كنم. بهترين لباسمو تنم ميكنم.
بابا مياد خونه. ميگه سينا جان پيرهنِ مشكي نداشتي؟ -واسه چي مشكي؟
سرشو مي ندازه پايين و مي گه بابا بزرگ رفته يه جاي خوب.
واي... با مشت ميزنم تو سينه بابام. ميگم: دروغگو چرا دروغ مي گي؟ ميزنم زيرِ گريه.
واي خدا حتي منو واسه خاك سپاري خبر نكرده بودن. چرا؟ حتي خواهرم مي دونست اما من نه؟ چون من عاشقِ بابا بزرگ بودم.
امروز سالگردشونه. به اين زودي چند سال گذشت...

<<< ویژه RayMonD >>>
” سکوت “
خطرناکتر از حرفهای نیشدار است
کسی که سکوت میکند ،
روزی
” سرنوشت “
حرفهایش را به شما خواهد گفت

نمی دانم چه حسی هست این عاشقی ؟
وقتی می نشینم ، وقتی راه می روم ، وقتی می خوابم دوستت دارم
وقتی صدایی می اید دوستت دارم ، وقتی سکوت است دوستت دارم
چه می کنی با من که چنین راحت همیشگی شده ای

غریبانه در سکوت سهمگین نامت را بر حاشیه ی قلبم حک کردم تا با هر ضربانش بگویم دوستت دارم ، هیچوقت تو و محبتهایت را از یاد نمی برم . . .

باور کن خیلی حرفه وفادار دستی باشی که حتی یکبار هم لمس نکرده ای!!!!!!!

عشــق اگــر خـط مــوازی نیسـت،چیسـت؟
یـ ـا کتـاب جملــه ســازی نیســت،چیسـت؟!
عشـق اگــر مبنــای خلــق آدم اســت ...
پـس چــرا ایـن گـونـه گنــگ ومبهــم اسـت؟
پـس چــرا خـط مـوازی مـی شـود!!!
از چـه رو هــر عشـق،بــازی مـی شــود؟

تمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا عطر دستهایت
دلتنگیم را به باد می سپارد...

" ویـــژه مـــیـــســـحـــا "
بـــوســـیــدن ،، نــگــاه کــردن ،، دســـت رو فـــشــردن ،، لــبــاس درآوردن و رو عــشــقــتــون کــه ســردشــه
انــداخــتـــن ،، آبـــ مــیــوه تـــو یـــه لـــیــوان خـــوردن ،، پـــیـــتـــزای یـــه نــفـــره واســـه دو نـــفــر ســفــارش
دادن ،، و..... ،، ایـــنــا نـــشــونــه ی عـــشـــق هــســـت ..... ولـــی .....
عـــشــقــتـــونــو تـــو آغـــوش بـــگــیـــریـــد ...... فـــقــط هـــمــیـــن ......
تـــو اون لـــحــظــه نــیــرویـــی کــه اســـمــش عـــشــقِ بـــیــن دو طـــرف رد و بـــدل مــیــشــه
بـــدون هـــیــچ حـــرکـــت اضــافــی ..... مــیــدونـــیــد چـــرا؟؟؟؟
چــون دوتـــا مـــعــدنِ عـــشــق // " قـــلـــبـــ " // تـــقـــریـــبــا روبـــروی هــم قـــرار مــیـــگــیــرن...
فـــوق الـــعــادســـت ...... مـَـحـــرمـــا امـــتــحــان کـــنـــیـــد .....
حـــیـــفـــه بــه خـــدا .... خـــیــلــی از مــردم قـــدر عـــشــق رو نــمــیــدونـــن .....
خـــیــلــیــای دیـــگـــم کـــه تــو 4جــوک زیـــادن از ایـــن نـــعــمــت بــی بـــهــرن ....
تـــو اون لــحــظــه ، اول خــدارو شـــکــر کــنـیــد ، بــعــد مـــاهـــارم دعـــااااا کـــنـــیـــد ....
لـــایــک = ؟؟؟؟؟؟؟

:.:.: خـ ـ ـدايـــِ احـ ـ ـسـاســِ :.:.:
ميگن هيچ عشقي تو دنيا
مثل عشق اولين نيست
اره به خدا كه راسته ولي عشق من ديگه نيست
خواستم تنهات بزارم ولي اشكات نميزاشتن
قلبم اروم نداشتش چ دل ساده اي داشتم
ازم بريدي
تويي كه گفتي ميموني
بي تو ميميرم
تو كه اين و خوب ميدوني
بهم ميگي كه سختي اين عشق دوروزه
چطور تونستي بري كه اين قلبم بسوزه

ای کاش این‌جا بودی، نازنین
ای کاش، این‌جا بودی.
نشسته‌بودی روی مبل و
من کنارت،
می‌شد دستمال، مال تو باشد و
اشک، مال من و صورت خیس.

بگو...
چه مخدری بود،
دربودنت
که این همه
نبودنت را درد میکشم؟!!

چقدرساده ...
گفتي كه اشتباه كردم عاشقت شدم...
عشق و اشتباه...

درخاطر كسي ماندگاري كه لحظه هاي نبودنت رابا بابودنت تمامي دنيا معامله نمي كنم

چوبان قصه ما دروغگو نبود!او تنهابود.واز فرط تنهایی فریاد گرگ امدسر میداد!افسوس که کسی تنهایی اش را درک نکرد. وهمه در بی گرگ بودند.در این میان فقط گرگ فهمید که چوبان نتهاست...

دلتنگی و عاشقی ینی من که عاشق یه نفرم اما اون اصلا منو نمیشناسه و 1000 کیلومتر از هم فاصله داریم و من اینجا دارم نابود میشم،روحم داره آسیاب میشه و تنها کسی که میتونه من رو به عشقم برسونه خداست