دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اس ام اس عاشقانه

  71403

زیباترین حرفی که بهم گفت و خیلی به دلم نشست :
« من تو رو برای یکی دو روز نمیخوام »
زیباترین حرفی که بهش زدم و هیچوقت نفهمید :
« تو همه زندگی من شدی »

  71395

جـــايــي بـايـــد باشــــد ...
غــيــر از ايــــن کـــنــج تـــنــهـــايـــي !!
تــــا آدمــــ گــــاهـــي آنــــجـــا جــــان بــــدهــــــد .. !
... مــثــــلا "آغـــــوش" تـــــــو ....

  71377

عشق دروغين قسمتِ چهارم.
رضا پونصد تومنه سپيده رو جور ميكنه و ميفرسه واسش.
بعدِ دو روز رضا و سپيده همديگرو ميبينن. اره همون كافيشاپِ هميشگي.
رضا: خيلي خوشحالم كه عملت موفقيت آميز بود!
سپيده يه آهي ميكشه و ميگه :منم خوشحالم. بابت اون پونصد تومنم ممنون. -عزيزم چرا ناراحتي؟ -آخه گناهِ تو چيه كه خرجه عملمو بدي؟ -فدايه سرت عشقم! -كاش حداقل به جاي اينكه پول خرجه عملم ميشد، خرجه لباسم ميشد. -عزيزم مگه من مُردم! خودم واست همه چي ميخرم.
رضا يكم ميره تو فكر. سپيده ازش ميپرسه چي شده؟
رضا: سپيده جونم كاش ميشد فقط يه لحظه دستاتو ميگرفتم تو دستام. -عزيزم تو كه ميدوني من از اون دختراي عوضي نيستم. درسته كه بابام مُرده، اما دختره خونواده داري هستم. بذار ازدواج كنيم بعدش. باشه عزيزم؟!
رضا يه لحظه مكث ميكنه و بعد ادامه ميده: ببين اين همه دختر پسر با هم دوستنو دستِ همو گرفتن! -تو مطمئن باش اون دختري كه دستِ دوستشو ميگيره دستِ هزار نفر ديگه رو هم گرفته!
رضا كمي ناراحت ميشه و ميگه:پس كي ازدواج ميكنيم؟ -عجله نكن. باور كن من از تو بيشتر منتظره اون لحظه ام كه دسته همو بگيريم.
بچه ها سپيده اي كه با علي (دوست پسره ديگش) رفته سفره كيش. چرا دستاي رضا رو نميگيره؟ چرا انقد ادعاي پاك بودن ميكنه؟ چرا رضا نميفهمه كه سپيده داره ازش سواستفاده ميكنه؟ چرا...
ادامه دارد...

  71363

خيلي سخته يه نفر غرورت رو بشكونه:اما حس كني باز دوسش داري...... به سلامتي خودمون كه ادم نميشيم...

  71360

دل در گرو یک خیال سپردم، خیالی خام و بی سرانجام...
خسته ام، نه از نبودن تو، از ماندن خود...
من از نگاه بی قرار خود خسته ام...

  71359

هيچ چيز دلنشين تر از اين نيست كه مدام نامت را صدا بزنم با يك علامت سوال...؟
و تو با حوصله جواب بدهی:
جانم؟!

  71261

دیگه عاشقانه ای ندارم...عشقی هم ندارم
اما...
بازم عاشقانه میخونم...
دردش از دردی که لحظه رفتنش کشیدم هم بدتره.

  71259

کاش آن لحظه که تقدیم توشد هستیِ من...
میسپردم که مواظب باشی....
جنس این جام بلور است....
پر از عشق و غرور...
مبادا که بازیچه شود...
میشکند.....!!!

  71221

کاش واژه حقیقت آنقدر بر زبانها صمیمی بود
که برای گفتن دوستت دارم نیاز به قسم خوردن نبود

  71177

گاهی دلم میخواهد
از خیالــــم تو را بیرون بکشم
و سراپایت را غـــرق بــوســـه کنــــم . . .

  71173

هنوز برایت مینویسم . . .
درست شبیه کودکی نابینا . . .
که هر روز برای ماهی ِ قرمز ِ مُرده اش غذا میریزد . . .

  71170

تمام خستگی هایت را یکجا میخرم!!!
تو فقط قول بده…
صدای خنده هایت را به کسی نفروشی…!!!

  71162

دختر اســـت دیگر...
گاهی دلـــش می خواهد
بهــانه های الکـــی بگیــرد
به هـــوای ٍ آغـــوش ٍ تو
شــانه هــای ٍ تو...
... که بعــد ، تــو
آرام
خیــــلی آرام
در گوشـــش زمـــزمه کنـــی:
ببین من عاشقتــــم خُــــــب... ؟!

  71122

كـــاش ميـدانستــى چـِـه لـِـذتــى دارد
وقتــى كـِــه ميشــود خِيــــانَــت كـــرد...
و نَكـــــرد..

  71054

با وجود تمام مثبت اندیشی ام،
اما، نسبت به حرف های خوب بدبین شده ام...
هیچ عاشقانه ای را دیگر باور ندارم....
سرزنشم نکن غریبه!
که تو نمی دانی از چه می گویم.
که من،
نه به اختیار خود، بدبین شدم...