تاریخ انتشار : مرداد 1392
****سنگ شیشه ای****
سرش داد کشیدم و او با زنبیلی در دست از خانه رفت...لحظه ای پشیمان شدم و به دنبالش رفتم..
او را ندیدم؛اما....
هنوز زنبیلی از عشق و محبت سر کوچه تنهاست...شاید هنوز منتظر خاطره ای از مهر و وفاست...
به افتخار مادرایی که حتی با اخمامون بازم ما رو تحمل میکنن...