تاریخ انتشار : مرداد 1392
دیروز تو راه باشگاهم بودم که یه هو یه ماشین دیدم که با دست فرمون بیست گاز میداد و میرفت. وقتی رسیدم باشگاه متوجه شدم استادم بوده. منم تیریپ خود شیرینی برداشتم و کلی از استادم تعریف کردم. جلسه بعد کاشف به عمل اومد که همون روز بعد باشگاه استادم مشغول رانندگی بوده که با آسفالت یکی شده. یعنی چشمای شورم در حد دریاچه نمک..... زدم بیچاره رو داغون کردم :|