تاریخ انتشار : مرداد 1392
هر سال عید فطر که میشد عجیب حال خوبی داشتم.دل تو دلم نبود با مامان بزرگم برم نماز عید رو بخونم.انگار اگه این نمازو نمیخوندم عید بهم خوش نمیگذشت.شب تا صبح خوابم نمیبرد مبادا یه وقت خواب بمونم و به نماز نرسم.همیشه روز عید بعد از نماز صبح چادر نمازمو پهن میکردم وسط اتاق و یه شیشه عطر روش خالی میکردم حییییییییف.... امسال نتونستم برم دلم میخواست اما.... اما انگار لیاقت نداشتم. امسال اما عید برای من عید نبود.