تاریخ انتشار : تير 1392
يه روز با دوستم رفتم رستوران (دوستم اولين باره ميره رستوران) بعد از سفارش غذا و صرف آن من به دستشويي رفتم وقتي كارمو تموم كردم برگشتم پيش دوستم، ديدم مرتب تمام ظرف ها رو شسته وتحويل گارسون داده