دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 86047

تاریخ انتشار : تير 1392

یه روز داداشم داشت میرفت بیرون..تو حیاط بود رفتم پشت پنجره گفتم منم ببر..گفت نمیشه با دوستام میرم منم گفتم احمق اونم بلند گفت عمته!! درو که باز کرد بره دید عمم پشت درهo.O
خلاصه که بعدش رو کرد به پنجره گفت دیدی میگم عمته ...عمته داره زنگ میزنه!! ولی متاسفانه من از پنجره دور و در خانه محو شده بودم:)))
اون لحظه قیافه عمم :&
داداشم :((
من:))