تاریخ انتشار : آذر 1390
سلام. ديشب خواب ديدم من و تو ، تو يه جمعی نشستيم ، يه آقاي سبز پوشی اومد رو سر همه دست كشيد غير از تو. بهش گفتم چرا رو سر اين دست نكشيدي ، گفت: اين رو زخمم نمک پاشیده گفتم: آقا شما کی هستید؟
اشک تو چشماش جمع شد و گفت: من خیارم