دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 80032

تاریخ انتشار : خرداد 1392

بسمـــــ ربــــــ المهدیــــــــ
**************************
شاعر بنده حقیر ا م ی ر ــدلتنگـــ ایوان ن ج ف
( دوستان عزیز اگر کسی میخواد شعرو کپی کنه مشکلی نداره فقط اسم شاعرو ذکر کنید ..ممنون..)
دلــــم شـکــسته و فقط بر در تو مسکینم
کنار حوض کوثر خواهم که پیش تو بنشینم
تویی که دعــای هــمـــه را اجابت میکنی
با دعای خود همــــــه را انــابـــت میکنی
چه کنم نــــظر به ایـــن خــانـــه زاد کنید
دلم را از قـــفــس این تـــــــن آزاد کنید
دلم که می گیرد عازم جمکرانت می شوم
روضه و نوحه سازم و بی سامانت می شوم
عصر جمعه کجای این دشـــــت هستی
چه شد که باز در راه برگـــشــت هستی
باز این دل بی سامان آمــــــــــاده نبود
باز کسی در شهر ۳۱۳ یـــار آزاده نبود
باز رفتی و دانستم که مارا لایق ندانستی
تو رفتی و دفتر این جمعه را هم بستی
این دعا بود که باز کــــــارســــاز نبود
یا دل من بود که با دلــت دمساز نبود
اشک و روضه و دعا باز باید شروع کرد
آه آه آه باز خورشید شنبه طلوع کرد