دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 79075

تاریخ انتشار : خرداد 1392

وقتی خدایم در اولین دیدار میگوید بخوان ما را
چه ترس از ظلمت شب ها به هنگامی که نور آسمانها و زمین آغوش بگشاید و میگوید عزیزم اگر حاجتی داری اینک بخوان ما را ، که من حاجت روا کردن برای بنده ام را دوست دلرم
تو آیا هیچ میدانی خدایم کیست ؟ چنان با من به گرمی او سخن گوید که گویی جز من او را بنده ای در این زمین و آسمان نیست
هزاران شرم از آن دارم چنان با او به سردی راز میگویم که گویی من جز او ، یکصد خدا دارم .