تاریخ انتشار : خرداد 1392
یکی از دوستای بابام تعریف میکرد وقتی که سربازی بوده با کمک سربازای دیگه یواشکی میرفتن تو دفتر فرمانده و برگه های اضافه خدمت رو از رو پرونده های بچه ها بر میداشتن و مینداختن دور!خلاصه این وضعیت ادامه داشته تا روز آخر این آقا وسایلشو جمع میکنه که برگرده به آغوش گرم خانواده،بهش میگن کجا؟!میگه خدمتم تموم شده میخوام برم خونه.میگن یشین بینیم بابا!دو روز اضافه خدمت داری!!!!!خخخخخخخخ
بیچاره یادش رفته بوده برگه اضافه خدمت خودشو برداره ×__×