دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 77528

تاریخ انتشار : خرداد 1392

"...آن روزها که می گفت عاشق است خواست که آرزویی بکنم...
به او گفتم من دیگر هیچ آرزویی ندارم وقتی تو در کنارمی...
لبخندی زدوگفت:مگرمی شود؟فقط مرده ها هیچ آرزویی ندارند...
من هم لبخندی زدم...
اوازهزاران آرزویی که در سر داشت می گفت...
وامروز به دنبال همان آرزوهایش رفته است و من هنوزم هیچ آرزویی ندارم......
او نمی دانست و هنوزم نمی داند که...
همان یک لحظه ای که درکنارم بود من به تمام ارزوهایم رسیدم...."