دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 76515

تاریخ انتشار : خرداد 1392

*چکاوک پرنده ی احساس*
(نويسنده خودم)
*"..."*
ساعت 2:30 بعدازظهر ارديبهشت- دمه در دانشگاه- حراست- کارت دانشجويتونو بکشيد بريد داخل! دختره درحالی ک غرغر ميکنه، تو کيفش دنباله کارت دانشجوييش ميگرده بالاخره پيداش ميکنه و کارت رو ميکشه رو دستگاه و سريع به سمت دانشکده ميره و ديگه متوجه نميشه ک عکس 4*3 خودش از کيفش به زمين افتاده! پسری ک پشت سرش وايساده بود،چند قدم به جلو رفت تا کارت دانشجوييشو رو دستگاه بکشه! متوجه عکسی ک روی زمين افتاده بود شد! عکس را برداشت کارتش را کشيد و به سمت دانشکده راه افتاد... داخل کلاس- نيلوفر- سلام چرا دير کردی؟ دختر- خواب موندم! چی شد؟ نمره ها روگفت!؟ نيلوفر-آره تو 6 شدی خوش بحالت! دختر نفس آسوده ای ميکشه و ميگه: تو چند شدی؟ نيلوفر- 4/5 ! استاد- بچه ها موفق باشيد خدانگهدار، استاد از کلاس خارج ميشه، نيلوفر درحالی که از جا بلند ميشن ميگه: من ميرم پيش حسين منتظرمه ببخش گلم- دختر- نه اشکال نداره برو منم دارم ميرم نمازخونه نمازمو بخونم کلاس اندايشه رو هم بيام آخرين جلسس_ نيلو- باشه پس منو حسينم ميايم فعلا بای- دختر-خداحافظ
ادامه دارد...