تاریخ انتشار : خرداد 1392
روزگاری با کارهای نسنجیده مان خود را در طوفانی از مشکلات غرق می کردیم اما پدر سنگ صبور مشکلاتمان بود با ما گریه کرد و با ما خندید و امروز را که نگاه می کنم گردی از سفیدی بر موهای پدرم می بینم که ارمغان من اوست خدایا نمی دانم در این روز عزیز چه دارم که به پدر هدیه کنم هر چه هدیه کنم نمی توانم جبران زحمات او را بکنم خدایا به خداوندیت قسم هر روز پدران ما را شادتر از دیروز گردان ای دوستان دیروز و امروز و فردا روزتان مبارک