تاریخ انتشار : خرداد 1392
من ب دنبال اتاقی خالی روزها میگردم تا از اینجا بروم...
من ب دنبال گلیمی ساده،سقفی ازچوب و حصیر،سردری افتاده،من ب دنبال هوای خنک آزادی و دری پنجره ای باز ب یک آبادی،روزها میگردم تا از اینجابروم
کاش ک پیرزنی،صاحب یک بز پیر با دوتا مرغ وخروس،خانه اش دیوار ب دیوار اتاقم باشد
کاش ک توی حیاطش باشد دو سه تایی از درختان بلند،چندتایی نارنج وچناری که کلاغی هرروز ب سراغش برود
ومن هرروز ب عشق گل روشان بروم پنجره را باز کنم....